هشدار امام راحل را دریابید که: «حواستان را جمع کنيد که نکند يک مرتبه متوجه شويد که انجمن حجتيه‌اي‌ها همه چيزتان را نابود کرده‌اند.------------گاندی : ابتدا شما را نادیده می گیرند، بعد به شما می خندند، بعد با شما مبارزه می کنند، آنگاه شما پیروز خواهید شد!

Monday, August 31, 2009

صحنه هایی دلخراش تر از لحظه شهادت ندا آقا سلطان

مشاهده آنلاین فیلم صحنه هایی دلخراش تر از لحظه شهادت ندا آقا سلطان با کلیک روی عکس
http://img391.imageshack.us/img391/4236/cb7a1fb960deca1c2161859.jpg


Sunday, August 30, 2009

جنازه چند بسیجی کشته شده در کردستان را می خواهند در روز قدس در تهران تشییع کنند و از هم اکنون فرمانده کل سپاه پاسداران از کشته شدن بسیجی ها در تظاهرات سخن گفته است. صف آرائی مردم و سپاه برای راهپیمائی روز قدس

در جریان تظاهرات مردم  معترض به کودتای انتخاباتی و آتش گشودن کودتاچی ها به روی آنها 178 نفر از بسیجیان پایگاه شهدای 15 خرداد با فرمان آتش مستقیم به روی مردم شرکت کردند. در همین حال تعدادی از آنها که البته رتبه هایی همردیف پاسدار داشته اند نیز برای سرکوب  هموطنان کُرد به این مناطق فرستاده شده بودند. تعدادی از این افراد جمعی شرکت آبفای جنوب شرقی بودند. برای همین نیز نماینده وزیر نیرو برای تقدیر از نقش بسیجی ها در جریان انتخابات به فرمانده آنها جایزه داده است.

آنها که در تهران بودند در کشتار مردم، دستگیری ها، تیغ کشی ها، چماق کشی ها و قمه زنی ها به خدمت گرفته شدند.

از میان آنها که به کردستان اعزام شده بودند چند نفر در درگیری های مسلحانه کشته و شماری زخمی می شوند. جسد ها حدود ده روز پیش به تهران انتقال داده شد و در سردخانه میوه گوشت واقع در جاده شاه عبدالعظیم  نرسیده به شهر ری نگهداری شد.

برای اعلام دلیل کشته شدن این افراد بحث های فراوانی انجام شد. ابتدا این نظر غالب بود که اگر کشته شدن آنها در کردستان را اعلام کنیم ضعف سپاه و بسیج را در منطقه نشان داده ایم. سرانجام نظر احمدی نژاد و بیت رهبری بصورت واحد اینگونه ابلاغ شد که کشته شدگان بعنوان کشته شدگان بدست مردم اعلام شوند. یعنی بگویند اینها همه بدست معترضین  نتیجه انتخابات کشته شدند. درحالیکه آنها در درگیری های نظامی کشته شده بودند و ارتباطی به تظاهرات و اعتراضات مردم نداشت.

گفته می شود که نارضایتی بسیار بالایی در سطح بسیج گسترش یافته است. من از (نام و موقعیت منبع خبر) پرسیدم که چرا زودتر خبر کشته شدن این افراد را اعلام نکردند؟ او گفت که در این مدت سرگرم خاموش کردن اعتراضات بسیجی ها و خانواده های آنها بودند. امروز سردار جعفری اعلام کرد که بسیج 20 کشته داشته است. البته او نگفت که این کشته ها مربوط به درگیری های نظامی در منطقه بوده است و نه درگیری با مردم بی سلاح و معترض به نتیجه انتخابات.

در روزهای آینده قرار است این اجساد را مانند اجساد قربانیان جنگ با عراق نمایش دهند و به مردم وانمود کنند که اینها نتیجه کار موسوی و خاتمی و هاشمی است. این نمایش با هدف خاموش کردن موج نارضائی در بسیج و کاشتن تخم کینه و انتقام در بسیج و سپاه علیه این سه شخصیت است، زیرا مردمی که هولناک ترین صحنه های سرکوب را در خیابان ها دیده اند، از کشته شدن این افراد ناراضی نیستند.

منبع خبر می گفت شاید جنازه ها را در روز قدس بخواهند تشییع کنند تا نماز جمعه هاشمی رفسنجانی را هم به نفع خود مصادره کنند و با به خیابان آوردن بسیج مردم را هم بترسانند تا در باره انتخابات شعاری ندهند.



ارتباط حجتیه ای ناگسستنی احمدی نژاد و مصباح یزدی

Saturday, August 29, 2009

احمدی نژاد را دوباره باید شناخت نوشته های عبدالله شهبازی به زبانی ساده، چه پیامی دارد؟

آقای عبدالله شهبازی در وب سایت خود مطالبی درباره وابستگی های احتمالی احمدی نژاد به محافلی بین المللی منتشر کرده که حاصل یک کار تحقیقی است و نه تبلیغی. او در این کار تحقیقی از افرادی مانند حسین شریعتمداری و یا روح الله حسینیان و عملکرد افرادی مشابه آنها که درکنار احمدی نژاد قرار دارند نام برده است. ابتدا عده ای تصور کرده بودند انتشار این مطالب، نوعی اختلاف شخصی است، بویژه که آقای شهبازی خود از کسانی است که با محافل استراتژیک امنیتی در جمهوری اسلامی ارتباط دارد و حتی به نوشته خویش، با شخص علی خامنه ای نیز مناسباتی داشته و یا دارد. مسائلی که وی در این ارتباط مطرح کرده، همانگونه که اشاره شد بسیار پیچیده است و بیشتر به اسنادی می ماند برای محافل سطح بالای امنیتی جمهوری اسلامی، برای هوشیار ساختن آنها از پیچیدگی های داخلی و جهانی جریانی که احمدی نژاد بعنوان سخنگوی آن اکنون با سرعت به سمت قبضه کردن تمام قدرت در جمهوری اسلامی پیش می رود و در این راه، می کوشد هرچه سریع تر از سد کادرها و افراد صاحب نام دوران رهبری آیت الله خمینی عبور کرده و به قیمت یک قتل عام 67 دیگر و حتی وسیع تر از آن، کار را یکسره کند. شهبازی که همچنان بر مواضع خود در حمایت از میرحسین موسوی پافشاری می کند و در عین حال نگران آینده سیاسی علی خامنه ای و حذف خود او بدست همین جریان – جریانی که او احمدی نژاد را وابسته به آن می داند- نسبت به تحقق آرزوی انگلستان و اسرائیل برای چند پارچه کردن ایران در یک جنگ داخلی هشدار داده و با به کارگیری مستقیم نام "کودتا" معتقد است آنچه در انتخابات 22 خرداد روی داد و پیامدهای پس از آن – دستگیری ها و محاکمات- که همچنان ادامه دارد بخشی از همین استراتژی است. در تفسیری که شهبازی در ارتباط با انفجار حسینیه شیراز"وصال"  در آستانه سفر خامنه ای به شیراز ارائه داد و آن انفجار را یک اقدام داخلی از جمع بسیجی ها و یا افراد داخل همین حسینیه اعلام داشت، برای نخستین بار و با احتیاط به همین نکات اشاره کرد و پای فرمانده سپاه فارس و امام جمعه این شهر را با جسارتی حیرت انگیز به میان کشید. بعدها امام جمعه شیراز به بهانه استعفا برکنار شد و فرمانده سپاه فارس نیز به همین سرنوشت دچار شد. شهبازی در آن مطلب نیز از روح الله حسینیان با صراحت نام برده بود. حتی از پای پورمحمدی وزیر کشور اسبق در دولت احمدی نژاد را نیز به نوعی پیش کشید.

به مجموعه این دلائل، نمی توان از کنار نکات خبری – تحقیقی که او در باره وابستگی های بین المللی جریانی بنام احمدی نژاد و حتی شخص او به آسانی گذشت. شهبازی می نویسد که بر خلاف ظاهر، این مشتی اوباش و چاقو کش و بازجو و شکنجه گر نیستند که احمدی نژاد را راه می برند. از این افراد بعنوان ابزار استفاده می شود. آنها که در پشت صحنه اند، افرادی هوشمند، فکور و دوره دیده اند. او حتی اشاره به نقش آفرینی افرادی مانند رحیم مشائی و یا محمدعلی رامین نیز می کند.

هر خواننده موشکاف و کنجکاوی می تواند با مراجعه مستقیم به نوشته های عبدالله شهبازی خود این نکات را پیگیری کند. آنچه که مشوق و انگیزه این توضیح بود، سئوالاتی بود که طی دو روز گذشته از پیک نت شده بود. این سئوال کنندگان خواهان توضیحاتی درباره آن علامت دست و انگشتانی بودند که احمدی نژاد در عکس منتشر شده در پیک، مانند جورج بوش بلند کرده است. آیا با این علامت دست که بسرعت توسط خبرگزاری های جهان مخابره شد و روی جلد نشریات مهم انگلستان و امریکا قرار گرفت، او پیوند خود را به آن محافل پنهان با این علامت یادآوری کرد؟ بوش نیز با همین هدف انگلستان دو دست خود را بلند کرده بود؟ کسانی در محافل مافیائی جهان، باید با دیدن این عکس، پیامی را دریافت می کردند و به حمایت از احمدی نژاد بر می خاستند؟

حداقل بعنوان یک کنجکاوی تحقیقاتی می توانید به اصل این مطالب تحقیقاتی در وب سایت آقای شهبازی مراجعه کنید.

فردی که به نوشته خود، دو جلد کتاب اعترافات ارتشبد فردوست را تحت عنوان خاطرات تهیه کرد، تمام اسناد و مدارک مظفربقائی و حسن آیت را در اختیارش گذاشتند تا زندگی نامه و نقش بقائی و حزب زحمکتشان او را تنظیم کند، تمام بازجوئی های نورالدین کیانوری دبیر اول حزب توده ایران و احسان طبری تئوریسین این حزب را دراختیار گذاشتند تا مستند به آنها کتاب بنویسد، کتاب 1200 صفحه ای حزب توده ایران از آغاز تا فروپاشی حاصل همین دراختیار داشتن بازجوئی هاست.

این نکات را خود شهبازی در ماه های گذشته و در جریان افشاگری پیرامون انفجار حسینیه وصال برای نخستین بار فاش ساخت.

بنابراین، نمی توان از کنار نوشته های اخیر او در باره احمدی نژاد و حسین شریعتمداری و روح الله حسینیان و جلسات برج معروف به "برج طغرل" دماوند، زادگاه حسین شریعتمداری به آسانی گذشت.

همزمان با انتشار آخرین نوشته شهبازی در وب سایت وی، که پیک نت نیز در شماره 5 شنبه گذشته خود آن را بازانتشار داد، خانم اعظم طالقانی دختر آیت الله طالقانی نیز نامه ای خطاب به نمایندگان مجلس نوشته است که این نامه نیز، انگیزه ما را برای نگاهی به نوشته های اخیر شهبازی درباره احمدی نژاد تقویت کرد

سخنان صریح محمد خاتمی از مردم سئوال کنید تا پاسخ را بشنوید آن که به جرم خیانت در امانت باید محاکمه شود کیست؟

اعضاء شورای هماهنگی جبهه اصلاحات با محمد خاتمی دیدار کردند. در این دیدار محمد خاتمی با صراحتی کم سابقه، به نظرات اعلام شده رهبر، احمد جنتی و دیگرانی که در کودتای 22 خرداد دست داشتند و یا طراح آن بودند پاسخ داد. بخش اصلی این سخنان را می خوانید:

 

«لازم می دانم بر این نکته تأکید کنم که اصلاح طلبان چه در قالب جمع حاضر و چه در قالب سایر تشکل ها باید با قوت در صحنه حضور داشته و به فعالیت خود ادامه دهند. آنچه که در این ایام رخ داده خود دلیلی است محکم برای حضوری قوی تر در صحنه با شعار اصلاح طلبی؛ چرا که ما همه دلبسته به انقلاب هستیم نه پشیمان از انقلاب.

امروز مدعیان و احیانا متصدیان بی اعتقاد به انقلاب و راه امام و یا افرادی که از انقلاب پشیمان اند با تمام قوا در صدد مسخ و تحریف انقلاب برآمده اند؛ اگرچه در ظاهر خود را انقلابی می خوانند.

آنچه امروز مایه نگرانی است خطری است که جمهوری اسلامی یعنی هم جمهوریت و هم اسلامیت را نشانه گرفته است.

باید مصمم تر از پیش بر "تغییر" پای فشرد. مراد ما از تغییر همانگونه که از ابتدا گفتیم و در انتخابات اخیر هم بر آن تأکید کردیم بازگشت دوباره به اصول قانون اساسی و آرمانهای امام و انقلاب است. مگر آنچه مردم در انتخابات فریاد زدند چیزی جز این بود؟ مگر مردم چیزی جز حاکمیت رأی خود و عدالت و کرامت انسانی و اخلاق و بازگشت به اصول قانونی اساسی و حتی بازگشت به مسیر رسیدن به اهداف سند چشم انداز مطالبه کردند؟

امروز سخن ما اینست: شائبه بی اثر شدن رأی مردم در نظام باید برطرف شود و اعتماد خدشه دار شده مردم به عنوان مهم ترین پایگاه و پشتوانه اعتبار نظام باید به سرعت ترمیم شود. اتفاقاً این حرف حرف انقلابی است و هرکس خلاف آن را دنبال کند بر ضد انقلاب و مسیری که امام و مردم در انقلاب برگزیدند حرکت می کند.

بی اعتنایی آشکار به نظر خیرخواهان و برخوردهای نامناسب زیان های هنگفتی را متوجه نظام ساخت. دشمنی با انقلاب و نظام امری است که همواره پس از پیروزی انقلاب به اشکال نظامی، تبلیغاتی و سیاسی و ... وجود داشته و دارد؛ اما تلاش برای نسبت دادن حرکت آرام و متین مردم در اعتراض به نتایج انتخابات به اغتشاشی که عامل بیرونی دارد اشتباهی بسیار بزرگ و توهمی زیان بار و پرهزینه برای نظام بود.

از ابتدای استقرار جمهوری اسلامی در ایران بزرگترین هدف دشمنان نظام جدایی مردم از حکومت و حذف سرمایه های اجتماعی کشور بوده است. آیا آنچه امروز شاهد آن هستیم و همه خیرخواهان نسبت به وقوع آن هشدار دادند جز این است که چهره نظام در جهان غیرمنطقی، خشن، ناسازگار با معیاری مسلم انسانی و اخلاقی، بی اعتنا به رأی مردم و حتی بی اعتنا به قوانین و موازین خود نشان داده می شود؟

تهاجم یک طرفه به مردم و نیروهای مورد علاقه مردم و تبلیغات ناجوانمردانه تمامی دستگاهها و تریبونهایی که دراختیار حکومت قرار دارند بر علیه چهره های محبوب و ارزشمند کشور و وابسته نشان دادن اعتراضات مردمی به جریانات پلید و خطرناک تنها با هدف توجیه برخوردهای خشن، غیر قانونی و انحصارطلبانه صورت می گیرد.

آنچه تاکنون رخ داده از جمله برگزاری دادگاه های کذایی از سوی هیچ یک از علمای بزرگ دینی، نخبگان حوزه و دانشگاه و جامعه و فرهیختگان، جریان های مستقل سیاسی و حتی افکار عمومی مورد پذیرش و تأیید قرار نگرفته است و این خود نشانگر اشتباه بزرگی است که رخ داد. حقوقدانان برجسته و فرهیختگان جامعه به اتفاق روند بازداشت ها، نگهداری دستگیرشدگان، برخورد با خانواده ها و وکلای آنها و برگزاری دادگاه ها را با استدلالهای روشن حقوقی زیر سؤال برده اند و این هشداری است جدی به نظام که به فکر چاره اندیشی باشد.

جریانی خاص امروز به هر روشی و با هر نسبت ناروایی قصد دارد چهره های خوش سابقه نظام را به جرم دفاع از حقوق مردم دشمن معرفی کند! مایه سرافکندگی است که کسانی امروز به خاطر دفاع از حقوق مردم و خواست تطبیق روش ها با اصول قانون اساسی، آیین دادرسی و حقوق شهروندی مورد حمله ای اینچنین ناجوانمردانه قرار گرفته اند.

تریبون مقدس نماز جمعه در اختیار عده ای قرار گرفته که به شخصیت های برجسته نظام و مراجع بزرگوار شیعه اهانت کرده و حتی در مقام دادستان خواستار برخورد با آنان می شوند(احمد جنتی  چنین خواستی را هفته گذشته از تریبون نماز جمعه دولتی تهران طرح کرد)، حال آنکه خود در پیشگاه وجدان عمومی متهم به خیانت در امانت اند. مگر همین ها نبودند که با گستاخی تمام، مرجعی بزرگوار را که افتخار عالم تشیع است دست نشانده انگلیس معرفی کردند؟ و بحمدالله در نزد مردم هم از اعتباری برخوردار نیستند.

در جریان حوادث پس از انتخابات به آیت الله شاهرودی که برایشان احترام قائلم تذکر دادم و ایشان را به عنوان مسؤول قوه قضائیه مورد خطاب قرار داده و خواستار رعایت اصول قانون اساسی و موازین آئین دادرسی و حقوق شهروندی در برخورد ها شدم و اینکه جلو اهانت ها، دستگیری ها و نگهداری های غیر قانونی متهمان و برگزاری دادگاههای ناسازگار با موازین را بگیرند و صد افسوس که ایشان در پایان دوران مسؤولیتشان که به اعتقاد من می توانستند بسیار پرشکوه تر منصب را ترک کنند نخواستند یا نتوانستند اقدام کنند.

حرفی که امروز هم خواست مردم از رئیس جدید قوه قضائیه است: جلوگیری از سم پاشی و فضاسازی برای تخریب افراد با نسبت های ناروا و یک سویه و خلاف قانون و شرع و نیز رعایت موازین از جمله آیین دادرسی در بازداشت و محاکمات. نمی توان براساس اعترافاتی که به اصل آن اشکالات جدی حقوقی و قانونی وارد است یک سویه همه را مورد تهاجم قرار داد، بی آنکه کوچکترین حقی برای دفاع در نظر گرفته شود.

از سوی دیگر انتظار مردم تشکیل دادگاههای علنی برای رسیدگی به جنایات مسلم و مشمئز کننده ای است که همگان شاهد آن بوده اند؛ به رگبار بستن مردم در خیابانها، دستگیریهای خلاف قانون، بازداشتگاه های غیر استاندارد؛ جنایات مسلمی که مورد اعتراف همه است و آنچه که موجبات لطمه های سنگین روحی به ملت و خدشه به اعتماد عمومی شده است. آیا این بود آن چهره اسلام رحمانی که مدعی دفاع از اخلاق و حقوق اساسی مردم و آزادی بیان و امنیت در جامعه بود؟

متأسفانه در جریان انتخابات و وقایع پس از آن انحرافات بسیار بزرگی وجود داشته و دارد و رسالت اصلاح طلبان و تمامی خیرخواهان جامعه مقابله با این انحرافات برای حفظ اصول واقعی نظام و ترمیم اعتماد مردم است و در این راه پرداخت هیچ هزینه ای زیاد نیست و ما هم از هیچ هزینه ای دریغ نخواهیم کرد تا ان شاء الله انقلاب با کمترین هزینه به مسیر اصلی خود بازگردد و راه خود را ادامه دهد.

به صراحت تأکید می کنم که حذف دلبستگان به انقلاب با این عناوین و روشهای بی اساس که از سوی جریانی خاص دنبال می شود بزرگ ترین توطئه علیه جمهوری اسلامی است و نتیجه آن سوق دادن نیروهای اجتماعی به سوی جریاناتی است که با اصل انقلاب و نظام در تعارض اند.

همواره سخن ما در مجامع بین المللی دفاع از اسلام به عنوان مدافع حقوق مردم و ارزشهای انسانی بود و الگو و نمونه کار جمهوری اسلامی ایران بود در مقابل سایر جریانهایی متحجر؛ افراطی و ضد انسانی که به نام اسلام شکل گرفته بود. اما با این رفتارها چه جای دفاعی باقی گذاشته اند؟ ما باید علی رغم تمام فشارهایی که برای بیرون کردن اصلاح طلبان و عقلای منصف از صحنه وارد می شود در صحنه بمانیم و با فریاد زدن، تذکر دادن و مذاکره هزینه ها را برای بازگشت انقلاب به مسیر اصلی خود کاهش دهیم

ان شاء الله مسئولان نظام هم با پایان دادن به روشهای غلط و آزادی زندانیان و پای بندی به موازین و اصول قانون اساسی و برخورد جدی با خاطیان و جنایتکاران اصلی این راه را هموار سازند و اعتماد لطمه خورده مردم را با تدبیر و حسن نیت ترمیم کنند.»



ده"10" خبر از دستورات محرمانه علی خامنه ای

هشتم تیرماه "حسین طائب" فرمانده بسیج به همراه فرمانده اردوگاه کهریزک به رهبر مراجعه و در مورد حکم دستگیرشدگان پرسیدند و او پاسخ داد که آنها در حکم محارب و مرتد هستند و نباید کوچکترین ترحمی به آنها کرد. طائب پس از آن در جمعی خصوصی از رهبر نقل قول کرد که اگر این معترضین زمان شاه گیر ساواک افتاده بودند به همه آنها باطوم وبطری نوشابه استعمال می کردند تا برای همیشه شعار دادن بر علیه حکومت یادشان برود. رهبر پیش از جلسه با نمایندگان ستادهای انتخاباتی در هفته اول پس از کودتا، افراد ستاد کودتا و بیت وی را از این دیدار منع کردند و گفتند که مخالفین با چنین دیداری پررو خواهند شد. خامنه ای گفت: مکر و حیله را باید با مکر و حیله پاسخ داد. یکی از مقامات عالی قوه قضائیه موضوع تجاوز در زندانها را با خامنه ای مطرح کرد. وی با ریشخند پاسخ داد که "خوب، باید بفهمند که مبارزه درد دارد"!

وبلاگ "سهرابستان" مقاله مشروحی در باره عملکرد و نقش علی خامنه ای در جریان کودتای انتخاباتی و حوادث پس از آن منتشر کرده است. این مقاله پس از دیدار فرمایشی جمعی از دانشجویان بسیجی با رهبر در روز 4 شنبه گذشته و سخنان وی در این دیدار نوشته شده است. تفسیر پیک نت از این سخنان و این دیدار را اگر هنوز نخوانده اید، همچنان می توانید در صفحه اول پیک نت بخوانید. در مقاله وبلاگ سرابستان، 10 خبر وجود دارد که ما آن 10 خبر را بیرون کشیده و مستقل از مقاله منتشر می کنیم. چنانچه تمایل به مطالعه مشروح مقاله داشته باشید می توانید به وبلاگ سهرابستان در صفحه پیوندهای پیک نت، ستون روزنامه نگاران مراجعه کنید.

1- وقتی میرحسین موسوی راهپیمائی خیابان انقلاب به طرف میدان آزادی را برای 25 خرداد اعلام کرد، علی خامنه ای با آگاهی از جزئیات کودتا و نفرت مردم از خیانتی که به آراء آنها شده در جلسه ای که برای چاره جویی نزد وی تشکیل شده بود گفت: «چشم اسفندیار توطئه چینان دانشگاه تهران است و باید این چشم فتنه را کور کنید.»

این عین جمله خامنه ای در آن جلسه است و او بود که فرمان حمله شبانه و بیرحمانه به کوی دانشگاه را صادر کرد تا جلوی راهپیمائی میلیونی مردم در 25 خرداد را بگیرد. فرماندهانی که در آن جلسه شرکت داشتند بعد ها به دیگرانی که دلیل اینهمه خشونت در حمله به کوی را پرسیده بودند پاسخ دادند که تاکید رهبری بود که به کسی رحم نکنید، «اینها جلودارهای دشمن»هستند. در آن حمله، از شرورترین افراد و قمه کش ها استفاده شد. از نیروهای لباس شخصی، از مداحان قمه کش تحت حمایت نیروهای ویژه ضربت نیروی انتظامی.

در آن جلسه احمدی مقدم فرمانده نیروی انتظامی (بعنوان دلسوزی برای رهبر تنها مانده) گریه کرد و محصولی وزیر کشور گزارش محرمانه از خطر راهپیمائی میلیونی داد.

2- پیش از جلسه با نمایندگان ستادهای انتخاباتی در هفته اول پس از کودتا، افراد ستاد کودتا وی را از این دیدار منع کردند و گفتند که مخالفین با چنین دیداری پررو خواهند شد. خامنه ای گفت: مکر و حیله را باید با مکر و حیله پاسخ داد.

3- خامنه ای با سخنرانی در نماز جمعه 29 خرداد با وجود اینکه قبلاً نیز در بین روحانیت محبوبیتی نداشت ولی با توجه به اینکه در خطبه های نماز جمعه احمدی نژاد را بر هاشمی ترجیح داد، مرتکب خطایی نابخشودنی از دید روحانیت شد. روحانیون بدون توجه به شخصیت خود هاشمی، از اینکه اینگونه یک فرد غیر معمم بر یک روحانی معمم در یک تریبون عمومی ترجیح داده شود خشمگین شدند. همچنین خامنه ای مجبور شد برای اولین بار نقاب از چهره برداشته و بطور صریح رودرروی مردم قرار گیرد. خطبه های وی فقط برای انتقام جویی از مردم و تحریک نیروهای نظامی به کشتار مردم تنظیم شده بود. دیگر نشانی از آن ادعای پدر ملت بودن وجود نداشت و آن رهبر فرزانه در حد یک شیپورچی حمله تنزل مقام پیدا کرده بود. با وجود اینکه خطبه ها را از روی نوشته می خواند ولی سردرگمی و پراکنده گویی و روان پریشی در سراسر متن مشهود بود. از اوباما گلایه کرد که چرا قبل از انتخابات نامه دوستی می دهد ولی حالا جانب اغتشاشگران را می گیرد، به طرفدارانش اخطار داد که اینها به خیابان آمده اند تا قصه گرجستان را تکرار و حکومت را عوض کنند و دست آخر هم به مردم هشدار داد که اگر باز به خیابان بیایند خونشان بر گردن آنهایی خواهد بود که از آنها خواسته اند راهپیمایی کنند. او به جای آرام کردن اوضاع و حفظ جان مردم، برای تحریک هر چه بیشتر نظامی و انتظامی به خشونت و کشتار، بغض کرد و اشاره به نیمه علیل بودن خود کرد. از همان لحظه هوای شهر بوی خون گرفت.

4- پس از دستگیری روح الامینی، پدر او به همراه یکی از مسئولین کشور به دفتر خامنه رفتند تا با او دیدار کند. او از رئیس دفترش خواست که با آنها ملاقات کرده و به ایشان اطمینان دهد که سفارشات لازم در مورد محسن روح الامینی از سوی رهبر انجام خواهد شد. معلوم نیست که سفارشات رهبر چه بود که شهید محسن را با دهان خرد شده تحویل پدرش دادند.

5- هشتم تیرماه "حسین طائب" فرمانده بسیج بهمراه فرمانده اردوگاه کهریزک به او مراجعه و در مورد حکم دستگیرشدگان پرسیدند و او پاسخ داد که آنها در حکم محارب و مرتد هستند و نباید کوچکترین ترحمی به آنها کرد. طائب پس از آن در جمعی خصوصی از رهبر نقل قول کرد که اگر این معترضین زمان شاه گیر ساواک افتاده بودند به همه آنها باطوم وبطری نوشابه استعمال می کردند تا برای همیشه شعار دادن بر علیه حکومت یادشان برود.
6- یکی از مقامات عالی قوه قضائیه موضوع تجاوز در زندانها را با خامنه ای مطرح کرد. وی با ریشخند پاسخ داد که خوب باید بفهمند که
مبارزه درد دارد

7- همه مدیران وزارت اطلاعات به پخش اعترافات ساختگی اعتراض و تحلیل ستاد کودتا مبنی بر هدایت اعتراضات توسط کشورهای خارجی را رد کرده و بحث کودتای مخملی را غیر واقعی دانسته بودند. پاسخ رهبر آیا اخراج دسته جمعی آنها بود.

 8- علی خامنه ای در شب اول محرم سال ۱۳۷۵ برای فرماندهان سپاه در پادگان امام حسین سخنرانی خصوصی کرد و مردم را به عوام و خواص تقسیم کرده و گفت که خواص باید حکومت ‏کنند و عوام تبعیت.

9- محسن رضایی با فرماندهان نظامی صحبت و دلیل حمله به کوی دانشگاه را از آنان پرسید. او با این پاسخ مواجه شد که اینکار بدستور رهبری انجام شده و او این پاسخ را در نامه ای به رهبر طرح کرد.

10- گزارشات بسیار زیادی از دستگاه های امنیتی مبنی بر گسترش نفرت و نارضایتی در بین اقشار مختلف مردم و امکان بروز موجی از تظاهرات و اعتصابات، همزمان با بازگشایی دانشگاهها و مراکز تحصیلی به بیت رهبری گزارش شده است. همچنین گسترده شدن  اعتراضات در بین نیروهای مسلح و روحانیون. به تعبیر برخی از بالاترین عناصر نظام، اوضاع به انفجار اجتماعی نزدیک شده و نظام قادر به کنترل حوادث قریب الوقوع ماههای آینده نخواهد بود.



کیف انگلیسی در حال توزیع به نمایندگان اصولگرای عزیز وهیئت رئیسه sms

وزیر پیشنهادی مسکن در آستانه گرفتن رای اعتماد از نمایندگان مجلس، پیشنهادی را مبنی بر هزینه کردن 20 میلیارد تومان بودجه با نظر نمایندگان مجلس در روستاها ارائه کرده است.
به گزارش خبرنگار «آينده»، نیکزاد، معاون عمرانی فعلی وزارت کشور و گزینه پیشنهادی وزارت مسکن در اقدامی نامتعارف برای پرداخت مبلغ 20 میلیارد تومان بودجه تحت عنوان «مرمت و بازسازی یا تجهیز مساجد روستایی» به نمایندگان مجلس اعلام آمادگی کرده است.

این پیشنهاد نامتعارف در آْستانه رای اعتماد در حالی ارائه شده که هرگونه پرداخت بودجه باید در تخصیص های ابتدای سال دیده شود و پرداخت این مبلغ هنگفت که با احتساب تعداد نمایندگان مجلس حدود 100 میلیون تومان برای هر نفر می‌شود، چند روز پس از آغاز ماه مبارک رمضان و درست قبل از بررسی رای اعتمادبه وزرا، شائبه اعمال نفوذ بر رای نمایندگان را ایجاد می‌کند.

سال گذشته نیز همزمان با استیضاح علی کردان برای وزارت کشور، چک های 5 میلیون تومانی از سوی معاونت پارلمانی ریاست جمهوری جهت «کمک به مساجد حوزه انتخابیه» توزیع شده بود که با واکنش شدید نمایندگان اصولگرا مواجه شد و حتی به درگیری لفظی نمایندگان با عامل دولت و در نهایت اخراج وی انجامید.

اقدام اخیر و ارائه مبالغ 100 میلیونی به نمایندگان، یادآور خاطره استیضاح پرحاشیه کردان، البته با سخاوت بیشتر و 20 برابر کردن مبلغ یک سال قبل می‌باشد.
متن کامل این پیامک که توسط یکی از نمایندگان در اختیار "خبر" قرار گرفت به این شرح بود: «به دلیل بازتابهای منفی رسانه‌ای به نمایندگان عزیز توصیه می‌شود از شرکت در مراسم و ضیافتهای افطاری مشترک با وزیران محترم پیشنهادی در محیط‌هایی بیرون از مجلس و ریاست جمهوری خودداری فرمایند. هیأت رئیسه مجلس»


Thursday, August 27, 2009

بازجوها، قاتلین و متجاوزین در مجلس هشتم سنگر گرفته اند

در مطلبی که تحت عنوان "مداحان و اوباش..." در این شماره پیک نت می خوانید، نام یک نماینده مجلس نیز در میان قمه کش ها ذکر شده است. اما او تنها نماینده قمه کش مجلس نیست. حسین فدائی که سینه چاک دولت احمدی نژاد در مجلس است، از عاملین جنایات روی داده در کهریزک است.

علاوه بر حسین فدایی، که تاکنون چند بار در مجلس از ضرورت دستگیری موسوی و کروبی سخن گفته و عضو ارشد فراکسیون اصولگرایان مجلس است و دبیرکل جمعیت ایثارگران، از دو نماینده دیگر، یعنی  سروری و زاکانی نیز بعنوان اعضای تیم فاجعه آفرینان در بازداشتگاه کهریزک نام برده شده است. سروری پیش از نمایندگی مجلس، فرمانده بسیج پایگاه مقداد و زاکانی نیز فرمانده بسیج دانشجویی بوده است


مداحان و اوباش لباس شخصی درکنار فرماندهان کودتاچی سپاه

حاج منصور ارضی، رمضون کچل، سعید کنگرلو، احد قدمی، روح الله بهمنی، حسین سیب سرخی، حسین سازور، محمد کوثری (فرمانده سابق سپاه و نماینده کنونی مجلس)، مصطفی خیریان

در شب های درگیری، گاهی با رسیدن یک تاکسی مخصوص، در میان لباس شخصی ها شعار"حزب الله" و یا "یا علی" در میان اغتشاشگران می پیچید . پیر مردی چفیه پیچ همراه دو یار همیشگی خود از تاکسی خارج می شد. آن مرد حاج منصور ارضی و همراهانش، رمضون کچل (راننده) و سعید کنگرلو بودند . او ابتدا به میان لباس شخصی ها رفته و به آنها خدا قوت می گفت و بعد در میان بازداشتی ها رفته با فحاشی های ناموسی به آنها لگد پرانی می کرد .

حامی بزرگ او احمدی نژاد است که در حادثه آتش سوزی مسجد ارک نزدیک به 2 میلیارد تومان کمک بلاعوض کرد. این کمک مربوط به دورانی است که احمدی نژاد شهردار تهران بود.

در گوشه دیگر شهر گروهی به سر کردگی احد قدمی و روح الله بهمنی(داماد های پروین احمدی نژاد) و نزدیک به 50 موتور سوار به کوچه های یوسف آباد ریخته و مردمی را که تنها اتهامشان پی گیری رای و گفتن الله اکبر بود به باد کتک می گرفتند. آنها حتی از دیوارها بالا می رفتند و حریم خصوصی مردم را می شکستند و هر که را می گرفتند به مینی بوس ها می بردند .

وحشی گری روح ا... بهمنی به قدری بود که احد قدمی بارها جلوی او را می گرفت. چون واقعا به قصد کشت می زد.

اما درد ناکترین قسمت، در میدان ونک در تالار پذیرایی پردیس توسط نیرو انتظامی اتفاق افتاد.

حدود 40 تن از بازداشت شدگان میدان ونک در آن جا بودند که ناگهان حسین سیب سرخی مداح و قمه زن معروف تهران به میان این 40 بازداشتی آمد. این افراد از بس کتک خورده بودند نیمه جان بودند . هر کدام آنها را دو نفر گرفته و به زور به طرف او می بردند و او هم قمه ای بر سر آنها می زد.

اینها را می نویسم تا بدانید چه دریای خونی راه افتاده بود. در میان دستگیر شدگان از بچه 15 ساله تا پیر مرد 60 ساله بود.

حسین سازور که قبلا در حراست بیت رهبری کار می کرد، جانشین منصور ارضی است که الحق منصور ارضی در مقابل او فرشته است. او کسی است که بارها رو به مردم بطور مستقیم شلیک کرد.

باور کنید که گروه مداحانی که توسط این افراد و پشتیبانی چهره هایی مثل محمد کوثری فرمانده سابق سپاه و نماینده کنونی مجلس، حسین طائب فرمانده بسیج، مصطفی خیریان مشاور احمدی نژاد خطر ناکترین گروه های کودتا گر در خیابان ها هستند .

شاید خیلی از فساد اخلاقی رضا هلالی شنیده باشید ولیکن انصافا احد قدمی و حسین سیب سرخی به مراتب بدتر می باشند و واقعا هرچند بهمنی انسانی وحشی است ولیکن از نظر اخلاقی مانند آن ها نیست .

یکی از شرایط حسین سیب سرخی برای خواندن در شهرستان ها علاوه بر دستمزد میلیونی حضور یک صیغه ای از آن شهرستان و محلی برای قیلیون کشی می باشد. به طوری که سال گذشته هنگامی که در شهر میبد یزد برای مراسم رفته بود، زمانی که فهمید برایش صیغه ای آماده نیست، مجلس را بر گزار نکرد و برگشت.



سخنرانی دیروز5 شهريور 1388 علی خامنه ای; رهبر راست گفت سخن از کودتاست، فجایع نتیجه اند

مدارس و دانشگاه ها بزودی گشوده می شوند. تظاهرات و اعتراضات از هم اکنون پیش بینی شده و بدنبال جلوگیری از آن هستند. ابتدا قرار بود دانشگاه را یک ترم تحصیلی تعطیل کنند. این طرح نه عملی بود و نه راه حلی دراز مدت برای خنثی سازی اعتراضات دانشجوئی، بنابراین راه حل را در دلجوئی از دانشجویان یافتند. چه کسی باید این دلجوئی را می کرد؟

پاسخ به این سئوال ساده است: آن کس که از بعد از انتخابات بیش از همه علیه او شعار داده می شود. فریاد مرگ بر دیکتاتور چه کسی را جز علی خامنه ای نشانه گرفته است؟

بنا بر همین پیش بینی و راه حل، شماری از دانشجویان بسیجی را 4 شنبه (دیروز) خدمت رهبر بردند تا برای آنها، به شیوه دلجوئی از دانشجویان سخن بگوید.

سخنان علی خامنه ای دراین دیدار را، از حاشیه پردازی های طولانی و لفاظی های همیشگی وقتی جدا کنید، این چند نکته ای به دست می آید:

1- با ماموران امنیتی و انتظامی خاطی برخورد می شود. در حادثه كوی دانشگاه تخلفات بزرگی انجام شده كه پرونده ویژه ای برای آن تشكیل شده تا مجرمان بدون توجه به وابستگی سازمانی، به مجازات برسند. (البته پس از مقدمه ای که در ستایش خدمات نیروی نتظامی و بسیج (بخوانید لباس شخصی ها) در سرکوب مردم بود.)

2- حادثه حمله به دانشگاه و حوادث بازداشتگاه کهریزک نباید با مساله اصلی بعد از انتخابات خلط مبحث شود. اعتراض به نتیجه انتخابات ریاستجمهوری هتک آبروی نظام در مقابل ملت ها بود.

3- عده ای سعی دارند به جای این موضوع، نحوه برخورد با زندانیان در بازداشتگاه کهریزک و حمله به کوی دانشگاه را به عنوان موضوع اصلی مطرح کنند.

4-  من، پیشقراولان حوادث اخیر را به دست نشاندگی بیگانگان از جمله امریكا و انگلیس متهم نمی كنم چرا كه این موضوع برای من ثابت نشده است اما تردیدی وجود ندارد كه این جریان، چه مسئولان و پیش قراولان آن بدانند و چه ندانند جریانی حساب شده بود.

5- کشته شدگان حوادث اخیر معدود است.

6-  اعتراض ها به نتیجه انتخابات ریاست جمهوری از قبل برنامه ریزی و جریانی حساب شده بود.

 

الف- آن پرونده ای که برای مجرمان و متجاوزان و حمله به کوی دانشگاه تشکیل شده، کدام است و کجاست، که ایشان می داند اما تاکنون هیچکس از آن خبر ندارد؟

ب- وظیفه نیروی انتظامی حفظ نظم، حمایت از مردمی است که بی سلاح و با هدف بیان نظراتشان در یک راهپیمائی شرکت می کنند. چنان که در راهپیمائی های هفته اول بعد از اعلام نتایج کودتائی انتخابات شرکت کردند. آن که به روی مردم آتش گشود، به خانه های مردم حمله کرد، با چماق به اتومبیل های مردم حمله کرد و آن فجایعی را آفرین که در دهها فیلم کوتاه روی شبکه یوتیوب است، همان بسیج و نیروی انتظامی بود که ایشان از آنها تقدیر کرد.

پ- ایشان درست می گوید. موضوع اصلی رفتار با زندانیان و بازداشتی ها نیست، بلکه کودتا علیه رای مردم است. جنایت، کشتار، شکنجه، دادگاه کودتائی و بقیه مسائل حاشیه کودتاست. بنابراین آنچه باید بررسی شود و سرانجام نیز خواهد شد – حتی بصورت تاریخی- کودتاست. همچنان که درباره کودتای 28 مرداد چنین شد. کسی نرفت دنبال فجایعی که سرهنگ زیبائی و یا سپهبد بختبار و یا سپهبد آزموده انجام دادند و یا نرفت بدنبال حمام زرهی که مخوف ترین شکنجه گاه کودتای 28 مرداد بود. همه اینها بعنوان حواشی کودتای 28 مرداد در تاریخ ثبت شد. در باره کودتای 22 خرداد 1388 نیز همینگونه است. باید مشخص شود چه کسانی طراح کودتا بودند و با چه هدفی به این کودتا دست زدند.

ت- ایشان گفته است که پیشقرآولان – یعنی موسوی و کروبی و ...- امریکائی نیستند اما دست بیگانگان در اعتراضات مردم علیه کودتای 22 خرداد بود. این سورنا را از طرف دیگرش هم می توان فوت کرد. این که دست بیگانگان در کودتای 22 خرداد بود. وقتی لب تاپ اتمی ایران به امریکا منتقل می شود، وقتی سردارعسگری عامل امریکا از آب در می آید و از ترکیه می رود به اسرائیل و سپس به امریکا، وقتی خریدهای تسلیحاتی ایران بسرعت فاش می شود، وقتی 18 و نیم میلیارد دلار نقد و شمش طلای ارسال جمهوری اسلامی به لبنان در ترکیه لُو می رود و ضبط می شود و وقتی....  چرا نباید قبول کرد که در قلب ستاد کودتا عوامل امریکا وانگلیس نفوذ دارند؟

ث- رهبر جمهوری اسلامی شمار کشته شدگان جنبش اعتراضی به کودتای انتخاباتی را معدود اعلام کرده است. این معدود چه رقمی است؟ ایشان اعلام کند تا با آمار بدست آمده توسط مردم مقایسه شود.

ج- علی خامنه ای اعتراض به کودتا را هتک نظام در افکار عمومی ملت ها اعلام کرده است. چرا کودتا هتک آبروی نظامی نیست، اما اعتراض مدنی مردم هتک حرمت است؟ 3 میلیون نفر در خیابان های تهران فریاد زده اند "رای ما کو" و ایشان در نماز جمعه گفته من یک قدم عقب نمی نشینم. هتک آبروی نظام اینجاست. جائی که یک نفر در برابر یک ملت می ایستد. هتک حرمت نظام، با شکنجه و اعتراف گیری مدیران و کادرهای انقلاب و 30 سال جمهوری اسلامی صورت گرفته است و ادامه دارد.

ح- علی خامنه ای از تخلف قانونی پیشقرآولان جنبش اعتراضی سخن گفته است. متخلف اصلی خود اوست. بیانیه 23 خرداد را، پیش از اعلام قطعی و رسمی نتیجه انتخابات از سوی وزارت کشور و تائید آن از سوی شورای نگهبان چه کسی نوشت و یا برایش نوشتند و دادند صدای جمهوری اسلامی بخواند؟ درحالیکه همه از کودتای انتخاباتی سخن گفتند و می گویند، ایشان از اختلاف آراء و ناممکن بودن تقلب سخن گفت و می گوید. درحالیکه اصلا بحث بر سر شمارش آراء نیست. بحث بر سر کودتاست. اگر کودتا نبود، چرا همان شب شمارش آراء انتخابات بازداشت های سیاسی آغاز شد؟ دستور این بازداشت ها را چه کسی و به چه دلیلی صادر کرد؟

خ- علی خامنه ای درباره برنامه ریزی تظاهرات بعد از انتخابات سخن گفته است. این درست همان سناریوئی است که بموجب آن دهها زندانی سیاسی را از دو ماه پیش شکنجه می کنند و اعتراف تائید آن را میگیرند. بنابراین چطور می توان تصور کرد که خود وی در پشت این بازداشت ها و شکنجه ها و اعتراف گیری ها قرار ندارد؟

اگر درباره برنامه ریزی کودتا وی چنین ادعائی را می کرد، حرف درستی زده بود، اما نعل را وارونه زده است. در تهران 10 میلیونی، رئیس جمهوری که ادعا می شود 24 میلیون رای آورده نمی تواند یکصد هزار نفر را به حمایت از خود به خیابان بیآورد. همین وضع در شهرهای ایران نیز حاکم است. کجاست آن 24 میلیون رای؟

رهبر جمهوری اسلامی 20 سال است نه مصاحبه مطبوعاتی می کند که خبرنگاران از او سئوال کنند و نه درجلسه ای شرکت می کنند که دیگران پاسخ او را بدهند. آنچه که هتک حرمت و احترام جمهوری اسلامی شد، اینهاست!



Wednesday, August 26, 2009

آنچه حجاریان در دادگاه نمایشی گفت، به همراه آنچه نگفت!

متن واقعی و سانسور نشده‌ی اعترافات حجاریان

http://www.mowjcamp.com/article/id/22083/

آنچه در ادامه مي‌خوانيد، متن اصلاح شده‌ی دفاعيات سعيد حجاريان است که به دليل مشکلات ناشي از ترور سال 1378 و مشکلات بازداشت اخیر، بر قلمشان جاري نشد، ولي حرف اصلي‌شان همين‌ها بوده است. اين متن با استفاده از خبر خبرگزاری وابسته به کودتا (فارس) و با حذف تيترهايي که توسط اين سايت انتخاب شده بود و اضافه کردن حرفهاي جا مانده در متن اصلي (که با قلم سبز رنگ مشخص شده) تهيه شده است. از دوست خوش‌ذوقی که متن سانسور شده‌ی اعترافات را اینچنین کامل کرده! صمیمانه سپاسگزاریم.

حجاريان: هر يك از ما اگر پا را از يك انتخابات سالم فراتر گذاشته نزد وجدان خود و نسل هاي آينده و از همه بالاتر پروردگار عالميان بايد انابه كنيم.

بسم الله الرحمن الرحيم

رياست محترم بيدادگاه

در جريان انتخابات دهمين دوره رياست جمهوري و وقايع پس از آن متاسفانه حوادثي رخ داد از جمله تقلب وسيع و سازمان يافته و بعد از آن قتل و غارت و آن طور که بازجويان گفته‌اند حتي تجاوز به مردمي که تنها براي اعتراض به اين صحنه سازي ناشيانه به ميدان آمده بودند و سوالشان اين بود که "راي ما چه شد؟" ؛ وقايعي كه قلب همه دلسوزان سرنوشت كشور و نه دلسوزان قدرت شخصي و گروهي چون احمد جنتي، محمود احمدي نژاد و مقامات بالاتر و مزدورانشان که ملت به خوبي آنها را مي شناسند، را بدرد آورد. از شعارهاي وهن آلود مانند "خوني که در رگ ماست هديه به رهبر ماست" بگير تا قانون شكني هاي آشكار و صدمه به اموال شخصي وعمومي توسط نيروهاي نه چندان خودسري که وحشيانه به مردم هجوم ميبردند و در فيلمها و عکسهايي که مردم حتماً ديده‌اند نمونه‌هايي از آن مشاهده شده است و حتي قتل و جرح زنان و جواناني که بي سلاح براي مطالبه آرايشان به خيابانها آمده بودند که تا كنون در هيچ انتخاباتي در هيچ کجاي دنيا به اين شکل سابقه نداشته و سايه كدورت خود را بر زلال چهل ميليون راي مردم که همگي محترمند و مطمئناً آراي اکثريتشان به آقاي موسوي بوده است، افكند و دشمنان اين مرز و بوم را به طمع خام انداخت كه شايد بتوانند از اين وضع گل آلود ماهي مراد را صيد كنند .

من به شخصه خود را از اين همه جور و عدوان كه بر مردم و نظام اسلامي مان رفته بري مي دارم و انزجار و تنفر خود را از كليه تحركات كه امنيت كشور را به خطر انداخته من جمله تقلب و جنايات پس از آن ابراز مي كنم . كشور عزيزمان ايران در منطقه پر تلاطمي قرار دارد و لااقل دو جنگ خانمان سوز در شرق و غرب كشورمان در جريان است. از سويي ديگر بسياري از كشورها مدارج توسعه و پيشرفت را با شتاب طي مي كنند و دريغ است ايران كه از نعمت امنيت در اين منطقه آشوب زده برخوردار است ، هم پاي ديگران تعالي و ترقي نيابد و به همين دليل هم بود که ما همه را به شرکت در انتخابات ترغيب ميکرديم تا بتوانيم با کمک هم ميهنمان را آباد کنيم. از پيش مشخص بود که دشمنان اين ملک مانند دو لبه قيچي از يک طرف با تحريم ها (رجوي و امثالهم) و تحريك هاي متعدد (انتخاب يکجانبه و جناحي هيئتهاي اجرايي و نظارت و پرداخت انواع پولهاي غير مجاز از صندوق دولت براي تبليغ کانديدايي خاص و ...) تلاش دارند مانع اين روند شوند اما وظيفه ما حفظ وحدت و انسجام ملي است و بايد هوشيارانه مانع رخنه در صفوف ملت شويم و به همين دليل به مدني ترين شکل ممکن پاي مطالبات خود ايستاده‌ايم.

هر يك از ما اگر پا را از يك انتخابات سالم فراتر گذاشته –مانند آنچه آقايان کردند- و نعمت امنيت را كه پشتوانه توسعه اقتصادي است متزلزل كنيم نزد وجدان خود و نسل هاي آينده و از همه بالاتر پروردگار عالميان بايد انابه كنيم و طلب بخشايش نماييم. اميدوارم اين پند را آقايان به گوش جان بشنوند و از گناهاني که در حق اين مردم کرده‌اند طلب عفو نمايند و حق ملت را به ايشان بازگرداند مگر به اين ترتيب در روز قيامت نجات يابند.

 من هم در اين انتخابات با ارائه تحليل هاي ناصواب که شاخصترين آنها تمکين اقتدارگريان در برابر راي حداکثري مردم بود مرتكب خطاهاي سهمگين شده ام كه از آنها تبري مي جويم چون قطعا مورد رضاي محبوب عالميان نيست که به مردم چنين اميدواري بدهيم در حالي که ماهيت سفاک صاحبان قدرت را به اندازه کافي نشناخته بوديم و موجب ندامت است. من به خاطر اين تحليل هاي ناصواب كه مبناي بسياري از اعمال نادرست از جمله مصادره آراي خيره کننده مردم به نام اقتدارگرايان قرار گرفته از ملت عزيز ايران عذرخواهي ميكنم. هرچه گفتيم غير از صحبت دوست در همه عمر از آن پشيمانيم.

اميدوارم اين سخنان كه از دل بر آمده بر دل بنشيند اما اين كافي نيست و من در تعاملات تنهايي خود ريشهها و علل موضع گيريهاي خود را واكاوي كرده ام كه به طور اختصار به عرض مي‌رسانم: طي ده پانزده سال اخير مقالاتي از من به چاپ رسيده كه حاوي بعضي از نظريات نامربوط به شرايط كشورمان بوده كه قصد دارم بعضي از مهم ترين آنها را درين مجال بشكافم و علت انحراف اين مواضع را از واقعيت تشريح كنم.

يكي از مهمترين اين نظرات انطباق شرايط كشورمان با تئوري ماكس‌وبر در باره ي سلطانيسم است كه معتقد است بر بسياري از امپراطوري هاي شرقي اين شيوه از حكومت جاري بوده و يك حاكم پاتريمونيال تيولدار و تعدادي حاميان وي كه هر كدام خيل عظيمي از تحت الحمايگان را يدك مي‌كشيدهاند نظام سلطه را در سراسر قلمرو سرزمين مستقر كرده بودند.

قبل از اينكه به نقد اين نظريه در خصوص انطباق آن با شرايط ايران بپردازم لازم ميدانم نكاتي را متذكر شوم :

1- متاسفانه در ايران با ضعف علوم انساني بخصوص در رشته هاي جامعه شناسي وعلوم سياسي مواجه ايم و عليرغم گسترش مراكز آموزشي عالي و كثرت دانشجو در رشته هاي علوم انساني ، متون آن از عمق چنداني بر خوردار نيست و مطالب با ترجمه هاي اغلب ناقص و بدون نقد در اختيار دانشجويان گذاشته مي شود. از طرف ديگر جريان قالب در حوزه‌هاي علميه دچار آنچنان عقب ماندگي‌هايي است و بخصوص با وجود جريانهاي انحرافي مانند موسسه پژوهشي آقاي مصباح يزدي که کاملاً آن را به ورطه نابودي رهنمون ساخته است که هرگز نمي‌تواند پاسخگوي نيازهاي جامعه ايراني در قرن بيستم باشد. لذا امثال اينجانب بر خود واجب ديديم که به کمک برخي متفکران گرانقدري چون دکتر بشيريه که در اين فضا از هيچ کوششي براي توسعه علوم انساني در ايران فروگذاري نمي‌کردند، بشتابيم.  
2- حجم وسيعي كتاب بعد از انقلاب ترجمه شده كه بسياري از آنها جنبه ايدئولوژيك دارند و در كنه آنها ميتوان ردپاي مكاتب مختلف از ماركسيسم ارتدوكس تا نئوليبراليسم را مشاهده كرد و اين كتب (وبايد اضافه كرد مجلات را) به وفور دردسترس مشتاقان است
و علي رغم اينکه خيلي بيشتر از اين ترجمه‌ها به زور آثار ضعيف نويسندگاني ايدئولوژيکي چون رحيم پور ازغدي و مصباح يزدي و نويسندگان سفارشي بي دانش را به خورد جامعه دانشگاهي مي‌دهند، دانشجويان مجبور ميشوند که همان ترجمه‌ها که از حداقل منطق برخوردارند والبته نقدهايي به آنها وارد است استفاده کنند نه از آثاري که حتي به درد سطل آشغال هم نمي‌خورند. تنها منابع داخلي که به سختي محققان بر اساس شرايط بومي مينويسند نيز به واسطه مشکلات اساسي موجود در راه تحقيق در زمينه علوم اجتماعي در کشور دچار انحراف مي‌شوند و منبع ناصحيحي براي تحليل فراهم مي‌آورند.

3- علاوه بر اين فارغ التحصيلان علوم انساني (بخصوص در دانشگاههاي خارج )كه بعنوان اعضاء هيئت علمي استخدام مي شوند ناخود آگاه حامل آخرين دستاورد هاي اين علوم به ايران هستند وهم اكنون ميتوان مشاهده كرد كه ديدگاه هاي پست استوراكتوراليسم ، پست ماركسيسم ، فمينيسم و انواع مكاتب غربي تحت عنوان علم ترويج مي شوند در حالي که در مقابل آنها که در واقع بخشي از علم بشري هستند علومي انحرافي که نه نقلي است و نه عقلي به نام دين و علم و فقه و ايدئولوژي عرضه مي‌شود که تاب مقاومت در برابر منطق آنها را ندارند.

عوامل مذكور بعلاوه شرايط خاص من وضعي را پديد آورد كه من هم بدون ديدگاه انتقادي بدام چاله اين علوم انحرافي ترويج شده توسط مراکز منحرف و نيز تحقيق‌هاي ناقص داخلي در غلطيدم .اما شرايط ويژه اي كه من را به اين سمت سوق داد عبارت اند از :

1- من بعد از ارتحال حضرت امام (ره) و آغاز دولت سازندگي به معاونت سياسي مركز تحقيقات استراتژيك برگزيده شدم و در نتيجه فرصت نيافتم که براي ادامه تحصيل به خارج از کشور سفر کنم. البته در آنجا بود كه فهميدم براي هدايت پروژه ها تجربه علمي سياسي كار ساز نيست و لاجرم بايد آموزش دانشگاهي حداقل داخلي را هم داشته باشم لذا فوق ليسانس و دكتراي خود را در علوم سياسي را در داخل اخذ كردم و انبوه نظريات و ايدئولوژي هاي سياسي نادرست و انحرافي نويسندگاني که نامشان و موسسشان ذکر شد را فرا گرفتم و اين گونه افکار و ديدگاهها در کنار آرا درست علمي در ذهنم تلمبار شد بدون آنكه بازنگري و نقد آنها را داشته باشم.

2- با شروع موج اصلاحات کم کم پوچ بودن تئوري پردازيهاي جريان انحرافي برايم روشن شد و شروع به نقد تئوريهاي ناقص غربي فارغ از نظريات جريان مذکور نمودم اما با توجه به فضاي سياسي و به خصوص تشكيل جبهه مشاركت كه به تئوري راهنماي عمل نياز داشت طبعا از من توقع مي رفت كه بعنوان نظريه پردار دست بكار شوم و تحليلي علمي از شرايط جامعه، دولت و نيروهاي سياسي عرضه كنم تا راهنماي عمل حزبي قرار گيرد، مجبور شدم تحقيقات خود را ناقص رها کرده و با استفاده از همان تئوريهاي موجود به تبيين وضعيت کشور بپردازم. 

با مقدمات فوق اكنون مي توانم توضيح دهم كه چرا نظريه ماكس‌وبر نظريه پرداز آلماني قرن گذشته كه مبناي تحليل هاي ما قرار گرفت هيچ ربطي به شرايط ايران ندارد.

  1. ماكس‌وبر تجربيات خود را عمدتا از امپراطوري عثماني ، امپراطوري چين و امپراطوري مغولهاي هند گرفته بود و به بررسي مدلهاي ديگر ديکتاتوري چون شوروي در دوران استالين و جمهوري اسلامي در دهه هاي هفتاد و هشتاد نپرداخته بود (چون آنها را نديده بود) و يك نظريه عمومي بنام پاتريمونياليزم يا سلطانيزم وضع كرده بود. برخی وجوه مشترك اين كشورهاي منطبق بر اين نظريه به شرح زير بود.

اولا) اين كشورها بصورت امپراطوري و سلسلههاي خانداني بودند.

ثانيا) اين امپراطوري ها ماقبل مدرن بوده و هيچ قانوني حاكم بر آنها نبود ودر راس آنها حكام خود كامه جلوس كرده بودند.

ثالثا) حكومت در اين كشورها از راه خون و وراثت مستقر مي شد و به اصطلاح نظام هاي موروثي بودند.

رابعا) مردم بعنوان رعايا از كليه حقوق شهروندي محروم بودند و همراه زمين خريد و فروش ميشدند.

 
با اين اوصاف انطباق نظريه ماكس‌وبر ، بر شرايط كنوني ايران كاملا نا بجا و بي ربط است چون :

اولا) جمهوري اسلامي ايران ، نظامي مابعد انقلابي است كه مردمي رشيد دارد تحت تربيت حضرت امام (ره) بخوبي به حقوق خود واقفند اما بنا به شرايط اطلاع رساني که بر کشور حاکم است متوجه نقض حقوق خود در بسياري از مواقع نميشوند.

ثانيا) نظام ما داراي قانون اساسي مدوني است كه در آن حق حاكميت ملي به رسميت شناخته شده و مسئولان آن بطور مستقيم يا غير مستقيم از سوي مردم انتخاب مي شوند ولي دور باطلي که همگي آن را مي‌شناسند مانع انتخاب واقعي نمايندگان مردم مي‌شود  لذا مردم ما به نحوي شهروندند نه رعيت، هرچند اين به معناي شهروندي مصطلح در ميان جامعه شناسان نيست.

ثالثا) حكومت در ايران موروثي نيست و از طريق خون منتقل نمي شود بلكه خبرگاني که مثلاً مبعوث مردم هستند به شکل يک اليگارشي مذهبي كه توسط شوراي نگهبان منصوب رهبر در انتخاباتي نمايشي انتصاب مي‌شوند در هر زمان مثلاً اعلم اعدل و اشجع مجتهدين را كه اصولاً مدير و مدبر و آگاه به مسائل زمان است و هميشه همان رهبري است که خودشان را منصوب کرده است، انتخاب ميكنند.

رابعا) علي‌رغم اينکه مذهب غالب مردم ايران تشيع است ولي جمع کثيري از اين جمعيت نظام ولايت فقيه را که بر اساس تخيلات آقايان مشروعيت خود را از ناحيه مقدسه امام زمان (عج) مي گيرد و بدين لحاظ از نظر آنان حكم ولي فقيه شعبه اي از ولايت رسول اكرم (ص) مي باشد، با ديدة ترديد مي‌نگرند ولي بر اساس قانون اساسي به آن احترام مي‌گذارند.

بنابر اين ملاحظه مي شود كه نظريات ماكس‌وبر در ايران كنوني هيچ كاربردي ندارد و من از سر غفلت بدون نگاه انتقادي به اين نظرات آنها را به شرايط كشورمان تعمين دادم. اما اگر فرصت ميکردم به همراه دوست عزيزم آقاي اکبر گنجي نقدي بر اين نظريه مي‌نوشتم و نظريه‌اي تکميل کننده بر نظريه سلطانيسم مي‌داديم که در آن دايره سلطانيسم را گسترش مي‌داديم تا تناقصات جمهوري اسلامي فعلي با آن برطرف گردد. چرا که وضعيت فعلي نظام در واقع همان شرايط سلطانيستي است که متاسفانه وبر به دليل نقص دانش خود ويژگي‌هاي غير جهان شمولي بر آن نوشته است. به اين ترتيب اميدوارم حداقل بخشي از دانش ناقص وارداتي به اين طريق بومي شده و ديگر دانشجويان را به اشتباه نياندازد و حتی موجب پیشرفت کلی علوم اجتماعی در سطح جهانی گردد.

رياست محترم بيدادگاه

چنانچه ملاحظه فرموديد كار بسط نظريات نامنقّح و عدم تلاش براي يافتن تئوري‌هاي بومي كه با شرايط ايران انطباق داشته باشد و باور کردن نظريات احمقانه به واسطة ادعاي گوينده آن که سخنش را از متون ديني استخراج کرده است، مي‌تواند چه نتايج سهمگيني را به بار آورد كه اين موضوع موجب عبرت جدّي براي تمام دوستان دانشگاهي، حوزويان و فعالان سياسي است. وظيفه اين عزيزان به عنوان نخبگان جامعه آن است كه حربه نقد را عليه همه كس به كار ببرند ولو بزرگترين انديشمندان شناخته شده جهان باشند يا حتي به عنوان نقل از قرآن و حديث جلوي نقد را بگيرند و بسيار با احتياط و هوشمند به بومي كردن نظريات بپردازند به صرف اينكه فلان استاد و يا فلان كتاب مرجع، مطلبي را نقد كرده است بسنده نكنند و تا يقين پيدا نكرده اند از اين نظريات در عمل استفاده نكنند.

همچنين شوراي عالي انقلاب فرهنگي و مسئولان آموزش عالي كشور همه در اين انحراف بي‌تقصير نيستند . با اينكه مكرراً هشدار داده شده كه علوم انساني با علوم دقيقه و مهملاتي که در برخي موسسات قم درس داده مي‌شود تفاوت دارد و بسياري از حربه‌هاي ايدئولوژيك و آموزش‌هاي فرقه‌اي در پوشش علوم انساني عرضه مي‌شوند متاسفانه شاهديم بجاي دقّت در كيفّيت اين علوم هر ساله بر كميت مراكز آموزشي عرضه كننده آن افزوده مي شود و موسساتي که حتي صلاحيت بحث در امور فقهي را ندارند مجوز آموزش علوم اجتماعی را دريافت مي‌کنند، اوائل انقلاب شايد چهار پنج دانشگاه دولتي بيشتر نداشتيم كه تا حّداكثر در حد فوق ليسانس براي اين علوم ، دانشجويان محدودي تربيت مي‌كردند امّا امروزه در هر شهري دانشگاه دولتي و آزاد و پيام نور وخصوصي تا مدارج بالا تربيت دانشجو مشغولند بدون آنكه به محتواي نادرست عرضه شده توجهّي كنند.

گرچه اين نظريات خرافي فرقهاي مانند خرافات فرقه مصباحيه در قالب هاي نه چندان تنگ غيرعلمي و شبه علمي بيان شده است اما به هنگام بسط و گسترش بخصوص در مرحله عملياتي شدن به دليل حمايت مقامات رسمي کشور، ضايعات و صدمات فراواني به بار مي آورد كه يك نمونه‌اش را در تخريب وحدّت ملي در جريان انتخابات دهم ديديم كه با حکم فردي ناعادل و منحرف، دورغ و تقلب براي حفظ حکومت اسلامي واجب شمرده شد به اموال عمومي و شخصي مردم خسارات فراواني وارد شد و ده‌ها كشته و زخمي بجا گذاشت و طمع بيگانگان را بر انگيخت.

سياسيون و فعالان سياسي هم در اين قضيه مسئولند. اين گروه که شامل افرادي چون آقايان لاريجاني، رضايي، مطهري و غيره هستند هرچند در عرصه نظريهپردازي معمولا نقشي ندارند اما در جهت عملياتي كردن و به اجراء در آوردن تئوري هاي شيطاني و فرقه‌اي نقشي بس مهم ايفا مي‌كنند و سازمانهايي در جهت اهداف منبعث از تئوري ها به وجود آورده و راهبري ميكند و اين امر خطيري است چرا که موجب فريب مردم و اختلاط حق و باطل مي‌شوند. چه بسا يك لغزش از آن به اضعاف مضاعف در جامعه بازتاب يابد چون اينان مرجع سياسي بخش هايي از مردم هستند و هرگونه تزلزل موضع آنان در مبارزه با انحرافات این گونه فرقه‌ها در سطوحي بازتاب مييابد.

همانگونه كه مراجع ديني لغزششان خطير است و به قول معصوم (ع) "انكسار العالم كانكسار السفينه تغرق وتغرق " (شكستن دانشمند مانند شكستن كشتي است كه هم خودش غرق مي شود وهم عده اي را غرق مي كند ) لذا سياسيون بايد متوجه تئوريهايي كه منشاء استراتژي عمل سياسي آنهاست باشند و توجه داشته باشند که همکاري با ارباب ظلم روزي دامان آنها را نيز خواهد گرفت.

اما عده اي از فعالان سياسي عالما عامدا با توجه به پيامدهاي يك نظريه آنرا مانند صحبت‌هاي فساد انگيز خطيباني که اداي دکتر سروش را در مي‌آورند در سطح دانشگاه احزاب و جامعه اشاعه مي دهند كه اينجا بر مسئولين ذيربط است كه با پيگيري شواهد و قرائن ردپاي اين گونه افراد را پيگيري كنند و قانون را در مورد آنها اجرا نمايند.

مثلا در حوادث اخير شعارهايي سر داده شد مانند خوني که در رگ ماست هديه به رهبر ماست كه هر كس ذره‌اي عرق وطن پرستي و دغدغه وحدّت ملي و شرم از خون شهدا داشته باشد و نگران ترقي و توسعه كشور باشد آنها را بر نمي‌تابد و منزجر ميشود.

معلوم است وقتي همه دلسوزان واقعی نظام از بعضي حركات (انتخاب مشايي دوست اسرائيل به عنوان معاون اول رياست جمهوري) و سخنان (انتصاب يک ناسيد به اولاد پيغمبر) و شعارها (خوني که در رگ ماست هديه به رهبر ماست) مشمئز مي‌شوند لابد محركين اين ماجراها حركتي دشمن شاد كن انجام دادهاند اگر نگوئيم خود از دشمن دستور گرفته‌اند.

از مجموعه مباحث پيش گفته شده ميتوان استنتاج كرد كه احساس رعب در نزد انديشمندان غربي و اتکا به مهملات مفسران رسمي حکومتي از دين و جامعه موجب ذلّت نفس و پذيرش بي قيد و شرط نظريات آنان ميشود چرا که منطق قوي آنان اين مهملات را کاملاً بي ارزش جلوه مي‌دهد و حضرت امام (ره) به ما آموختند كه روي پاي خود بايستيم و از يک طرف مقهور شرق و غرب نشويم و از طرف ديگر از تحجر دوري کنيم و رمز توفيق ما تا كنون همين بوده است. البته ما در علوم تجربي و دقيقه اين نكته را خوب يافته ايم و دانشمندان جوان ، از زمان جنگ به اين سو دستاوردهاي چشمگيري داشته اند چرا که علوم قديمه را کنار گذاشته و سراغ بومي سازي صحيح رفته‌اند اما در زمينه علوم انساني آنچنان كه بايد و شايد فعاليتي نكرده‌ايم و يكي از روزنه ها و رخنه هاي فرهنگ وارداتي و حّتي ضربات دشمنان از اين ناحيه بوده است كه به هر حال جزو آسيب پذيري هاي نظام علمي كشور محسوب مي شود . البته موضوع اگر فقط يك نقيصه علمي بود قابل تحمل مي نمود اما خطر آنجاست كه نظريات علوم انساني حاوي حربههاي ايدئولوژيك هستند و قادرند به استراتژي و تاكتيك تبديل شوند و در مقابل ايدئولوژي رسمي كشور صف آرايي كنند و آن را به چالش بكشند و اگر قدرت استدلال کافي نداشته باشند و برنامه‌هاي خوبي مدون نکرده باشند در برابر سبعيت اين ايدئولوژي رسمي دوام نمي‌آورند.

زماني ماركسيسم به عنوان آخرين دستاورد علمي مبارزه در مقابل اسلام صف كشيده بود و امروزه نئوليبراليسم نداي پايان تاريخ را سر ميدهد و خود را بعنوان برترين دستاورد در تاريخ بشريت قالب ميكند اگر بناست ما با سنبة بي زور اين ايدئولوژي‌ها در مقابل اين مدعيان اسلام سرخم كنيم چه احتياجي به انقلاب و مقاومت هشت ساله در مقابل دشمن بعثي بود.

در ضمن اگر قرار است نظرات امثال پارسونز ، ماكس‌وبر يا هابرماس از يک طرف و نظرات مصباح و رفقا آثاري از خود بجا بگذارد كه در حوادث اخير ديديم كه هم امنيت ملي را به خطر انداخت و هم در اركان توسعه اقتصادي تزلزل ايجاد نمود قطعا بايد تجديد نظري در راه طي شده انجام دهيم و نقاط اعوجاج و انحراف را شناسايي كنيم.

اگر اين كارها صورت نگيرد با گردنه‌هاي صعب العبورتري روبرو وخداي ناكرده به فتنه‌هائي دچار خواهيم شد كه گرد و غبار آن اندكي اهل بصيرت همه را كور خواهد كرد فتنه‌هايي كه به تعبير قرآن "و اتقوا فتنه لا تصيبن الذين ظلموا منكم خاصه واعلموا ان الله شديد العقاب "(سوره انفال آيه 25) ويا به تعبير ديگر "الفتنه اشد من القتل " (سوره بقره آيه 191).

در اينجا لازم مي دانم دونكته را در انتهاي عرايضم بعنوان تكمله ذكر كنم.

دوستان مطلعند كه من از ابتداي تاسيس حزب مشاركت عضو شوراي مركزي آن بوده ام ودر كنگره يازدهم اين حزب نيز عضويت داشته ام و شايد يكي از مراجع فكري و نظريه پردازان اين حزب به شمار بروم از آنجا كه نظرات و آراء من آثار خود را در مواضع حزب و بخصوص جزوه تاملات راهبردي (سياسي - عقيدتي) بجاي گذاشته و اينک مشابه هر سازمان ديگري با توجه به تغييرات اساسي به وجود آمده در شرايط محيطي و بخصوص اعلام آغاز فعاليت تشکيلات راه سبز اميد نياز به بازنگري دارد و من در تاملات تنهايي خود آن را در مواردي منافي و مغاير با مشي جديد نخست وزير حضرت امام (ره) و تغييرات قانون اساسي که ايشان انشاءالله پيگيري خواهند کرد و مرامنامه حزب که آن نيز متناسب با سند تاملات جديد تغيير خواهد کرد يافته‌ام و همين امر را موجب انحراف نيروهاي جوان حزب بخصوص در تبيين استراتژي ايام پس از انتخابات اخير به واسطه احترامي که براي من قائلند در حالي که به دليل بي خبري نميتوانم تحليل درست ارائه دهم، مي‌دانم استعفاي خود را موقتاً از حزب مشاركت اعلام داشته و تا اطلاع ثانوي ديگر حزب را جايگاه مناسبي براي آرای خود نمي بينم. البته با پختگی و بلوغی که در جوانان حزب سراغ دارم پیوستن مجدد به حزب را پس از به روز رسانی خود چندان دور نمی‌بینم!

ملت ايران بخاطر انحرافات خسارت باري که گريبان جمهوري اسلامي را گرفته است و به موقع آنها را از آن مطلع نساختيم ما را ببخشد.

و نكته دوم آنكه لازم مي دانم التزام عملي خود را به قانون اساسي و فرمايشات مقام معظم رهبري مادامی که صلاحیت رهبری داشته باشند و بخصوص از شروط عدالت و تدبیر عدول نکرده باشند بر اساس قانون اساسی اعلام كرده و اگر از سر تقصير يا قصور به اركان نظام و بخصوص رکن رکین جمهوریت جسارتي روا داشته‌ام از همه مردم عزیز و شهدا حلاليت بطلبم. و بار ديگر از ملّت بزرگ ايران كه اين انحرافات و اشتباهات موجب وارد آمدن خسارات بزرگي به آنان گرديد، بخواهم كه همه ي ما را به بزرگواري خود ببخشند.

واز اينكه رياست نه چندان محترم بيدادگاه به اينجانب فرصت دادند كه عرايضم را مطرح نمايم تشّكر وافر دارم.

وآخر دعوانا ان الحمد الله رب العالمين

سعيد حجاريان



موجودیها

مرا بشناس

من ایرانی هستم و برای اعتلای نام ایران هر کار پسندیده ای را که به حقوق مدنی و انسانی دیگران خدشه وارد نکند انجام می دهم و این وبلاگ تا زمان سقوط دیکتاتوری در ایران با منبع قرار دادن سایت های روشنفکران ایرانی در زمینه اطلاع رسانی به هم میهنان حق طلب فعالیت خواهد کرد.