هشدار امام راحل را دریابید که: «حواستان را جمع کنيد که نکند يک مرتبه متوجه شويد که انجمن حجتيه‌اي‌ها همه چيزتان را نابود کرده‌اند.------------گاندی : ابتدا شما را نادیده می گیرند، بعد به شما می خندند، بعد با شما مبارزه می کنند، آنگاه شما پیروز خواهید شد!

Wednesday, September 30, 2009

فرمانده استشهادیون سرداری که از یک چیزی، زیادی خورده!

در میان اظهار نظرهائی که از طرف کودتاچی ها، درباره جنبش ضد کودتا می شود نکات مضحک و خنده داری پیدا می شود که حال و حوصله می خواهد تا به آنها پرداخته شود. از استدلال هائی که رهبر می‌کند و بدنبال او امام جمعه ها و فرماندهان سپاه و احمدی نژاد تا خرده ریزهای دیگر.
مثلا سعید قاسمی، از رهبران جنبش استشهادی ایران نیز در این روزها درباره جنبش اعتراضی مردم اظهار نظر کرده است. ایشان گفته ساواکی ها و خانواده هایشان در روز قدس تظاهرات کرده بودند.
ما نمی دانیم سردار قاسمی چند سال دارد و از سال انقلاب و سالهای آستانه آن و سالهای اول پس از آن چه میداند، اما این را میدانیم که ساواکی ها در سال انقلاب عموما بین 40 تا 50 سال سن داشتند. حتی این سن را 30 تا 40 فرض کنید. 30 سال هم از انقلاب گذشته است. یعنی ساواکی مورد نظر این سردار الان باید بین 60 تا 70 و حتی 80 سال سن داشته باشد. واقعا اینهائی که روز قدس فریاد می زدند "مرگ بر دیکتاتور" و "یا حسین- میرحسین" این سن و سال ها را داشتند؟
این سردار اگر نان گندم نخورده، دست مردم هم ندیده؟
این همه به در و دیوار زدن و حرف ها و استدلال های پوچ و بی پایه چه نتیجه ای را می خواهد بدست آورد؟ چه کسی را می خواهند قانع کنند؟ خود مردم را که در خیابان فریاد زده اند؟
همین سردار یک اظهار نظر دیگر هم کرده است. یعنی گفته فرزند یکی از فرماندهان معروف سپاه که در جنگ با عراق کشته شده و "همت" نام داشته و یک بزرگراه درتهران بنام اوست، عقلش را از دست داده است. چرا؟ به این دلیل که با میرحسین موسوی همراه شده و سبز شده است. این سردار گفته فرزند سردار همت را "چیزخور" کرده اند. البته نه از آن چیزهائی که خودش زیادی خورده، بلکه یک چیز دیگری خورده
!



Tuesday, September 29, 2009

بیانیه شماره 13 میرحسین موسوی منتشر شد: میرحسین موسوی: خشونت چاره‏ساز نیست

بسم الله الرحمن الرحیم

راهپیمایی روز قدس امسال در روند حوادث چند ماه گذشته بدون تردید یک نقطه عطف محسوب می‌شود. نتایجی بسیار مبارک از آنچه در این مناسبت اتفاق افتاد انتظار می‌رود که مختص به یک سلیقه و یک گرایش نیست، بلکه فصلی عام و دستاوردی برای تمام کسانی است که در این سرزمین ریشه دارند، حتی اگر برخی از آنها به خاطر پیشداوری‌های نادرست اینک و امروز نتوانند این نعمت و رحمت را لمس کنند.

این برکت، میوه دوراندیشی‌های امام بود. او بارها به ما می‌گفت بنیان‌های درست را چنان بگذارید که پس از شما اگر خواستند هم نتوانند آنها را خراب کنند. شاید ما نتوانسته باشیم حق این رهنمود را به درستی ادا کنیم، ولی او خود در سیره‌اش این‌گونه عمل می‌کرد؛ تمامی ستون‌های جمهوری اسلامی را بر پایه‌هایی از اعتماد مردم برافراشت و علاوه بر آن در هر سال چندین سنت و میعاد برای حضور عملی آنان در صحنه قرار داد، تا کسی قادر نباشد این شالوده را دیگرگون کند.

روز قدس از جمله این میعادهاست. با چنین سنتی نمی‌توان مردم را از صحنه دور کرد. با چنین دعوتی نمی‌توان بدون تامین و ترویج عدل در داخل به وقوع ستم در دور دست معترض بود. آن گاه او این مناسبت را نه فقط مختص به فلسطین، که روز مستضعفین و اسلام نامید تا کمترین شائبه‌ای باقی نگذارد. اینک ارزش اهتمام آن پدر دلسوز برای پر کردن مستمر صحنه از حضورهای میلیونی مردم معلوم می‌شود.

سی سال پیش از این امام ما از مسلمانان جهان خواست با حفظ تعدد و تفاوت‌هایشان بر روی درد مشترکی که تمامی آنان را می‌آزرد همصدا شوند. چقدر این پیام با سخن امروز ما نزدیک است؛ اسلام نگفته است برای آن که وحدت پیدا کنیم باید مثل هم بیندیشیم. آن وحدتی که ما بدان دعوت شده‌ایم در عین قبول تفاوت‌هاست و قدس روزی است که مسلمانان باید با تحمل تنوع در دیدگاه‌های خود درمان دردهای مشترک‌شان را دنبال کنند. از این روست که اگر این مناسبت به یک پسند سیاسی تعلق یابد سال به سال شکوه خود را از دست می‌دهد؛ آثاری که برایش آرزو شده است باقی نمی‌گذارد و دیگر نمی‌تواند روز اسلام و روز مستضعفان باشد.

آرمان این روز آن است که رنگ‌های گوناگون را آمیخته با یکدیگر به صحنه بیاورد. روز قدس امسال ما این گونه نبود، اما برای چنین چیزی بود. اتفاقا اینجانب آخرین جمعه از رمضان امسال را در میان کسانی حاضر شدم که جمعی از آنان با مشت‌های گره کرده به پیشوازم آمده بودند و برایم آرزوی مرگ داشتند. در مسیر پرهیاهویی که بایکدیگر همراه شده بودیم سیمایشان را مرور می‌کردم و می‌دیدم‌ که آن چهره‌ها را دوست دارم. و می دیدم پیروزی ما آن چیزی نیست که در آن کسی شکست بخورد. همه باید با هم کامیاب شویم، اگرچه برخی مژده این کامیابی را دیرتر درک کنند.

از قضا آنها که از رخدادهای قدس امسال احساس شکست ‌می‌کردند بیشترین بهره را از آن بردند. آنها به واضح‌ترین شکل دریافتند که سه ماه خشونت بی‌سابقه کمترین اثری در حضور مردم به جای نگذاشته ، بلکه آن را فراگیرتر کرده است. اگر فرصت روز قدس نبود چه بسا تا چند ماه دیگر که میقات بهمن فرا برسد، آنان بی‌نتیجه و پرخطا بودن سیاست‌های خود را ملاقات نمی‌کردند و زمانی با هزینه‌های سنگین عملکرد خود روبرو می‌شدند که برای چاره‌ کردن بسیار دیر بود. 

خشونت چاره ساز نیست. ادخلوا فی السلم کافه؛ همگی در مسالمت وارد شوید. خشم مرکبی است که سوار خود را به زمین می‌زند. درمقابل رفتارهای زشت امنیتی و تحریک‌های مدوام تبلیغاتی مردم حق دارند عصبانی شوند، اگرچه این حقانیت تغییری در تبعات خشم آنان ایجاد نمی‌کند. ما به اندازه‌ای که از خود صبر و خرد نشان بدهیم از کوشش‌هایمان نتیجه می‌گیریم و اگر به سوی تندروی‌های بی‌‌دلیل بلغزیم چه بسا که حاصل یک هفته و یک ماه تلاش را در یک روز و یک صحنه جا بگذاریم. مردم ما از آن رو خود را شایسته رفتارهایی مناسب‌تر از سوی حاکمان می‌بینند که هوشیار و خردمندند،‌ و خردمند کسی است که نه فقط میان خوب و بد، بلکه میان خوب و خوبتر و بد و بدتر تمیز بدهد. 

خوب تر از نتایجی که در روز قدس به دست آوردیم هنوز وجود دارد، کما این که بدتر از وضعیتی که از آن رنج می‌بریم و بدان اعتراض می‌کنیم نیز هست. در پیش‌رو و در شرایط تاریخی ما تصویر روشنی از نتایج رفتارهای ساختارشکنانه نیست. همان‌گونه که در نامه فرستاده شده برای تمامی مراجع تقلید به عرض رسید افغانستان و عراق دو عبرت بزرگ در دو سوی سرزمین ما هستند که هرگز نباید آنها را از نظر دور کنیم. البته این عبرت‌ها ما را از استیفای حقوقمان منصرف نمی‌کنند، زیرا ما آن صبوری و دانایی را داریم که بدون پرداختن چنین هزینه‌‌های سنگینی سرنوشت خود را بهبود ببخشیم.

آن چیزی که می‌تواند این هدف بزرگ را محقق کند پایبندی به شعارهای زرینی است که انتخاب کرده‌ایم. هیچ کلمه‌ای که دوستی و برادری میان مردم را تحت تاثیر قرار دهد به بازسازی هویت و وحدت ملی ما نمی‌انجامد. ما اسلام رحمانی را درمان دردهای خود می‌دانیم و آن چیزی را که اینک به نام دین از سوی بخشی از حاکمیت معرفی می‌شود پوستینی وارونه می‌بینیم.

ما خواستار اجرای بدون تنازل قانون اساسی و بازگشت جمهوری اسلامی به اصالت اخلاقی نخستینش هستیم. ما جمهوری اسلامی نه یک کلمه کم نه یک کلمه زیاد را می‌خواهیم، و آنانی را ساختارشکن و هرج‌ ومرج‌ طلب می‌شناسیم که با بهانه و بی‌بهانه از موازین اسلامی عدول می‌کنند و بنا بر امیال شخصی به تعطیل اصول قانون اساسی دست می‌زنند.

فضای سیاسی امروز کشور آن چیزی نیست که سی سال پیش از این ایرانیان آرزویش را داشتند. مردم اینک از خود می‌پرسند چه چیز ما را از رسیدن به آرمان‌هایمان بازداشت و به شرایط فعلی رساند. این سوالی اساسی است که جا دارد درباره کوشش‌های امروز و فردای‌ ما نیز پرسیده شود. ما چه باید بکنیم تا سی سال بعد از نو با همین پرسش روبرو نشویم؟

ما تنها در صورتی به این اطمینان می‌رسیم که دستاوردهای سیاسی - اجتماعی خود را به زندگی‌های روزمره‌مان متکی کنیم. در طول یک قرن گذشته مردم ما از این قبیل دستاوردها کم نداشته‌اند، اما همه آنها متکی به مبارزه بوده است؛ تا فضای جهاد و تلاش وجود داشت این دستاوردها زنده بود و همین که مردم خسته می‌شدند یا تصور می‌کردند باید به خانه‌هایشان بازگردند محصول از میان می‌رفت. مبارزه امری مقدس است، اما دائمی نیست. آنچه دائمی است زندگی است.

این درسی است که ما از رزمندگان خود در هشت سال دفاع مقدس آموختیم. در آن سال‌ها دو گروه در جبهه‌های جنگ حاضر می‌شدند؛ گروه نخست ایام جنگ را مبارزه کردند و سپس به نظرشان رسید وقت زندگی کردن رسیده است؛ وقت آن که پول روی پول بگذارند و برج روی برج بسازند. و گروه دوم که برای معنویتی سرشارتر به جبهه می‌رفتند. آنها برای ایثار کردن عازم جبهه نمی‌شدند؛ می‌رفتند تا از فضای نورانی‌ آنجا بهره‌مند شوند.

شاید برای کسانی که آن فضا را تجربه نکرده‌اند هضم این کلمات آسان نباشد، اما واقعیت دارد. نه آن که ایثار نمی‌کردند؛ نامدارترین قهرمانان ما آنان بودند. اما درمقابل آن گوهرهایی که به دست می‌آوردند باور نداشتند که دارند از خود‌گذشتگی می‌کنند. آنها سال‌های جنگ را زندگی کردند و پس از آن مبارزه‌شان شروع شد؛ مبارزه‌ای آرام برای پاسداری از حیاتی، یا لااقل خاطره حیاتی که چشیده بودند. اگر آنها نبودند ما نمی‌توانستیم هشت سال با دستان خالی بایستیم.

در زمان انتخابات وقتی گروهی از آنان مرا مفتخر کردند و کمیته ایثارگران را به عنوان یکی از فعال‌ترین بخش‌های ستاد اینجانب شکل دادند احساس سربلندی می‌کردم و چون می‌گفتند به امید تجدید نورانیت ایام امام گردهم ‌جمع شده‌اند بار خود را به مراتب سنگین‌تر می‌دیدم. بعید می‌دانم کسی در میان ملت ما باشد که به آنان مباهات نکند. آنها درست در نقطه مشترک سبزی قرار دارند که همه ما را به یکدیگر پیوند داده است.

به تاسی از آنان ما نیز باید راه سبز امید را زندگی کنیم؛ در این صورت همان معجزه‌ای که آنان آفریدند در انتظار ما نیز هست. اهمیت روز قدس امسال در این بود که نشان داد حیات جدیدی که مردم انتخاب کرده‌اند امری گذرا و موقتی نیست. اگر همه در خانه‌هایمان نشسته بودیم و در عین حال این پیام با همین صراحت ابلاغ شده بود دستاورد ما هیچ کمتر نبود.

راه سبز را زندگی کردن یعنی هر روز و همزمان که در خانه‌هایمان و سرکارمان و در کوچه و خیابان و بر سر معیشت‌های روزمره خود هستیم این پیام با غیرقابل انکارترین ندا تکرار شود، آن گونه که مسلمان بودن و ایرانی بودن و این زمانی بودن ما تکرار می‌شود.

وقتی که سخن از تقویت شبکه‌های اجتماعی و یا زندگی کردن راه سبز می‌شود بلافاصله می‌پرسند چگونه؟ همان‌گونه که هستید. سخن از آن نیست شبکه‌های اجتماعی که وجود ندارند را شکل دهیم و قدرتمند کنیم؛ سخن از آن است که قدرت مردم در شبکه‌های اجتماعی است که به صورت طبیعی و به هدایتی فطری درمیانشان شکل گرفته است. باید اهمیت آنها را درک کنیم.

روز قدس امسال نشان داد این شبکه همچون نوزادی که به راه افتاده باشد با سرعتی باورنکردنی در حال رشد است؛ به زودی سخن گفتن را هم آغاز می‌کند و به زودی بالغ می‌شود و همگان را به تحسین و احترام نسبت به خود وا می‌دارد. آن وظیفه‌ای که بر عهده ما قرار دارد آن است که با تکثیر اندیشه‌هایی که در حوالی آن شکل می‌گیرد و با تذکر دائمی اهمیت این پدیده مبارک از آن پرستاری کنیم.

به همین ترتیب اگر گفته می‌‌شود راه سبز را باید زندگی کرد سخنی پیچیده و تازه‌ای و دعوت به امری ناشناخته نیست. بلکه توجه دادن به همان چیزی است که دارید تجربه می‌کنید، و این که حرکت امروز مردم ما به خلاف عهدهای پیشین، آغاز نوعی از زندگی است. در همصدایی‌ها و پیوندها و چشم‌پوشی‌ها و یکرنگی‌ها و هوشمندی‌ها و سرزندگی‌هایی که ادامه این مسیر مستلزم آن است حظی وجود دارد که زندگی را سرشارتر می‌کند.

علاوه بر آن در دانایی ملت ما قدرتی هست که او را از تحمل بسیاری رنج‌ها بی‌نیاز می‌کند. مردم ما برای استیفای حقوق خود از پرداختن هزینه مضایقه ندارند، زیرا بهشت را به بها دهند و نه به بهانه. اما در عین حال اگر برای نتایجی که از حرکات اجتماعی خود به دست می‌آوریم دوام می‌خواهیم باید شجاعت و فراست را به هم بیامیزیم.

اینک بر اثر سیاست خارجی غلط و ماجراجویانه دولتی که مردم ما بدان دچار شده‌اند کشور در آستانه بحران‌هایی قرار گرفته است که بیشترین خسارت آن را قشرهای محروم خواهند پرداخت. اگر با منطق مبارزه پیش می‌رفتیم شاید ساده‌انگارانه تصور می‌کردیم که این یک امتیاز برای راه سبز ماست، اما زمانی که می‌خواهیم مسیر سبز را زندگی کنیم چنین نیست.

اینجا کشور ماست و این زندگانی ماست و این ما هستیم که باید نسبت به چنین مشکلاتی نگران باشیم و حساسیت نشان دهیم. اقتصاددانان با اتکا به آمارهای رسمی منتشر شده از سوی مراجع رسمی همین دولت ده‌ها میلیارد دلار از درآمدهای ارزی کشور را ظرف سال‌های گذشته مفقود اعلام می‌کنند و مراجعی که باید درمقابل این امر واکنش دهند بی‌تفاوت نسبت به حجم این ارقام که می‌تواند چند ارتش را تجهیز کند در گیرودار یارکشی‌های سیاسی افتاده‌اند.

از کدامیک از آنان انتظار داریم به رنج‌هایی که بر اثر رفتارهایشان بر مردم تحمیل می‌شود اهمیت بدهند؟ اگر ما نسبت به آنچه زندگی در این خاک و بوم را مختل می‌کند حساسیت نشان ندهیم دیگری نشان نخواهد داد؛ کما این‌که اقتصاددانان ما بیمناک از آن که سرنوشتی شبیه به معترضین نسبت به وقوع اعمال خلاف اخلاق در زندان‌ها داشته باشند در اعتراض خود کاملا تنها هستند. زمانی مفقود شدن بیست هزار دلار درخزانه کشور برای ساقط کردن یک دولت کافی بود. اما اینک فریادهای اخطار نسبت به گم شدن چنین ارقام گزافی کمترین واکنشی بر نمی‌انگیزد.

اخیرا گروهی از اساتید ایرانی مقیم خارج در نامه‌ای ضمن تشریح برداشت خود از راه سبز امید هر چیزی که منافع ملت ایران را تامین کند هدف این جنبش معرفی کرده بودند. بر این اساس آنان توصیه می‌کردند که با سپاسگزاری از حمایت ملت‌های دیگر ظرف این چندماه از آنها بخواهیم در هیچ تحریمی بر علیه ایران شرکت نکنند. اینجانب نظر آنان را پسندیدم و بر آن صحه گذاشتم، زیرا این نه تحریم یک دولت،‌ بلکه تحمیل رنج‌های بسیار بر مردمی است که مصیبت دولتمردان مالیخولیازده برایشان کافی است. راه سبز را زندگی کردن به این معناست و ما با اعمال هرگونه تحریمی بر علیه ملت خود مخالفیم.

این یک نمونه است. کسی به کسانی که این خواسته را با ما در میان می‌گذارند از ضرورت زندگی کردن راه سبز نگفته بود. ما بقی ما نیز از این ضرورت آگاه باشیم یا نباشیم به هدایتی فطری در همین مسیر هستیم، لذا ضرورت ندارد که این شیوه را به یکدیگر تلقین کنیم؛ تنها کافی است از آن آگاه باشیم و پرستاری کنیم.

زندگی ادامه دارد و افراد موقتی هستند. هر جمعی و جماعتی که سرنوشت خود را به بود و نبودکسان پیوند زدند سرانجام - حداقل با فقدان او - سرخورده شدند. هرگاه مردمی برای به تنی یا افرادی از همراهان عادی خود امتیازات بی‌دلیل قائل شدند سرانجام تشخیص عقلانی خود را در مقابل خواست آنان واگذار کردند و به جاه‌ طلبان مجال دادند که در آنان طمع کنند.

مردمی که می‌خواهند سرپای خود بایستند و حیاتی کریمانه را تجربه کنند جا دارد که از نخستین قدم‌هایی که به ناکامی‌‌شان می‌انجامد بابیشترین دقت‌ها پیشگیری کنند. تولد اینجانب نه هفتم مهر که روز آشنایی با شماست. حتی اگر روز هفتم مهر به دنیا آمده بودم نیز جا نداشت حرکت شما به کیش شخصیت آلوده شود. امیدوارم این کلمات مرا صمیمانه و از سر نگرانی و نه یک شکسته‌ نفسی بی‌حقیقت و تعارف‌ گونه تلقی کنید.

برادر شما - میر حسین موسوی



Monday, September 28, 2009

با سفر گزارشگران حقوق بشر باید موافقت شود بدرقه احمدی نژاد با اخطار حقوق بشر سازمان ملل

سازمان ملل متحد با صدور اطلاعیه به تاریخ سوم مهر ماه اعلام کرد که "بان کی مون" دبیرکل این سازمان در دیدار با احمدی نژاد " نگرانی عمیق خود را در باره نقض ادامه دار حقوق بشر و فعالیت های غنی سازی ابراز داشت."

در این اطلاعیه آمده است که "دبیر کل نگرانی دائم خود را در باره وضعیت حقوق بشر در ایران  در حوزه آزادی تجمع، تشکل و مذهب ابراز داشت. دبیر کل تاکید کرد که ضروریست که آئین دادرسی و شفافیت در محاکمات و رفتار با بازداشت شدگان پس از انتخابات و کسانی که از قبل در بازداشت هستند رعایت شود. او به ایران توصیه کرد که بر اساس دعوت نامه ای که توسط مقامات ایرانی صادر شده است به گزارشگران ویژه سازمان ملل متحد اجازه به ورود به کشور داده شود"

این بیانیه در شرایطی صادر شد که تقریبا در تمام مصاحبه ها و دیدارهائی که احمدی نژاد در سفر نیویورک خود داشت، با سئوالات مکرر در باره سرکوب ها و کشتارهای بعد از انتخابات از او سئوال شد.

بدنبال انتشار این اطلاعیه و ادعاهائی که احمدی نژاد در مصاحبه های خود در نیویورک طرح کرده هادی قائمی؛ هماهنگ کننده کمپین بین‌المللی حقوق بشر در ایران اعلام داشت:

احمدی نژاد در پاسخ به سوال لاری کینگ در مصاحبه اختصاصی سی ان ان  که چرا  در برابر هزاران هزار نفر که راهپیمایی کردند خشونت اعمال شد، گفت "شما انتظار دارید چه بکنیم.؟"

پاسخ آقای احمدی نژاد کاملا بر اساس قوانین جمهوری اسلامی ایران و قوانین بین المللی روشن است. تجمع های مسالمت امیز بدون دخالت دولت باید برگزار شوند. رئیس جمهور طبق اصل 121 قانون اساسی موظف است که "پاسدار قانون اساسی " باشد و از "آزادی و حرمت اشخاص و حقوقی که قانون اساسی برای ملت شناخته است، حمایت کند. ایشان باید پاسخ بدهد که حداقل در حوادث پس از انتخابات، چگونه این وظیفه قانونی  خود را به انجام رسانده است و طبق کدام قانون با تظاهر کنندگان با خشونت رفتار شده است.

طبق قانون اساسی  تامین حق آزادی تجمع  و تشکل (اصول 26 و 27)، آزادی بیان (اصول 23 و 44) و حق شهروندی با ریاست جمهوری است. طبق  اصل 22 قانون اساسی "رئیس جمهور بر حسب قانون اساسی و قوانین عادی، در برابر ملت مسئول است.

در پاسخ به سوال لاری کینگ که پرسید"آیا شما دستوری دادید که نیروهای انتظامی دخالت کنند؟" احمدی نژاد گفت:" نیازی ندارد، قانون برخورد می کند." 

آقای احمدی نژاد که مسئولیت کابینه هئیت وزیران را برعهده دارد باید پاسخ دهد که طبق کدام اصول و قانون، ماموران وزارت اطلاعات، بعنوان بخشی از دولت، حق دارند افراد را برای مدت های طولانی در زندان در وضعیت بی ارتباط با دنیای بیرون نگهدارند و در برخی موارد شکنجه جسمی بکنند؟

آیا رئیس جمهور در برابر نقض حق آزادی تجمع  مسالمت آمیزهزاران نفر از مردم ایران توسط وزارت کشور واکنشی نشان داده است؟ آیا رئیس جمهور پاسخی دارد که در کجا در برابر پلمپ دفاتر سازمان های غیر دولتی  و نقض آزادی تشکل مردم واکنش نشان داده است؟ آیا رئیس جمهور در برابر حمله به دانشجویان و زندانی و شکنجه کردن آنها در زیرزمین وزارت کشور کوچکترین اقدامی انجام داده است و آیا از وزیر علوم خود مسئولیت دفاع از حق دانشجویان را خواستار شده است؟

آزادی مطبوعات در اصل 24 قانون اساسی تامین شده است و اصل 23 قانون اساسی هر گونه تقتیش عقاید را ممنوع اعلام کرده و تاکید کرده است که "هیچکس را نمی توان به صرف داشتن عقیده ای مورد تعرض و مواخذه قرار داد."

آیا احمدی نژاد بعنوان پاسدار قانون اساسی،  پاسخی برای بازداشت دهها روزنامه نگار و وب لاگ نویس صرف بیان عقیده شان دارد؟ 

آیت الله خامنه ای نیز باید به جهت مسئولیت های قانون اساسی ای که فراتر از وظایف رئیس جمهوری است پاسخگوی نقض گسترده حقوق بشر توسط نهادی های قضایی، امنیتی و نظامی تحت نظارت خود باشد. 

احمدی نژاد در مصاحبه با سی ان ان اعلام کرد که "بنده دخالتی در این حوادث نداشتم. دستگاه قضایی مستقل است. ضوابط قضایی هم مستقل هستند. هر کس تخلف بکند از قانون، دستگاه قضایی با او برخورد می کند و مجازات می کند." اما در ادامه در باره دادگاه های همگانی زندانیان، احمدی نژاد تاکید می کند که "همه زندانیان به وکیل دسترسی داشتند، و زندانیان فرصت مناسب داشتند تا فکر کنند و اعتراف کنند، و وکلا اعلام کرده اند که همه آئین دادسی طبق قانون اعمال شده است."

دفاع احمدی نژاد بعنوان کسی که طبق قانون اساسی باید از حرمت و حقوق اشخاص حمایت کند از جریان دادگاه های نمایشی نشان می دهد که چگونه این اقدامات در یک هماهنگی کامل میان نیروهای امنیتی، قوه قضائیه و دستگاه اجرایی انجام شده است. تمام شواهد حاکی است که وکلا یا دسترسی به موکلین خود نداشتند.

بازداشت وکلای حقوق بشر؛ از جمله عبدالفتاح سلطانی، حمله به دفتر وکالت محمد علی دادخواه و بازداشت همه وکلا در دفتر ایشان، بازداشت شادی صدر همه گواه آن است که وکلای مستقل و مدافع حقوق بشر تهدیدی برای قوه قضائیه بودند و با بازداشت، از جریان دادرسی ها کنار گذاشته شده اند.  

اقدامات غیر قانونی قوه قضائیه در بازداشت های بدون احضاریه توسط افراد لباس شخصی، نگهداری آنها در مکان های نامشخص بدون تفهیم اتهام که ماهها سرگردانی خانواده ها را به دنبال داشته، تمدید بازداشت های موقت، بازجویی های شبانه و طولانی مدت  که در موارد تائید شده‌ای با شکنجه جسمی همراه بوده و تجاوز های ادعا شده در زندان ها، و نقض آئین دادرسی  و عدم دسترسی بازداشت شدگان به وکلا به انتخاب خود، و محاکمه جمعی بازداشت شدگان در دادگاه های همگانی نمایشی، همگی نقض آشکار حقوق تضمین شده مردم در قانون اساسی و قوانین بین المللی است. 

در کنار همه این موارد باید تاکید کرد که آیت الله خامنه ای طبق اصل 113 قانون اساسی مسئولیت هماهنگی بین سه قوه را بر عهده دارد. رئیس قوه قضائیه توسط آیت الله خامنه ای منصوب  می شود. طبق همه شواهد، نقض گسترده حقوق مردم ایران بطور همآهنگ بین مسئولین قوه مجریه؛ اطلاعات، کشور و علوم، قوه قضائیه و نیروهای انتظامی زیر نظر آقای خامنه ای انجام شده است. نیروهای لباس شخصی، پلیس ضد شورش و نیروهای بسیجی که همه نقش عوامل سرکوب در تجمع های مسالمت آمیز مردم را برعهده داشتند همگی تحت نظارت و مسئولیت آقای خامنه ای و احمدی نژاد هستند. از اینرو نه تنها احمدی نژاد باید پاسخگو باشد، آیت الله خامنه ای هم بخاطر همه اقدامات سرکوبگرانه مسئولیت مستقیم دارد.

کمپین بین المللی حقوق بشر در ایران با استقبال از سخنان بان کی مون در دیدار با احمدی نژاد، بار دیگر تاکید می کند که سازمان ملل متحد باید سریعا نماینده ای را برای بررسی و پاسخگویی مسئولین در حکومت جمهوری اسلامی ایران به ایران اعزام کند.



Saturday, September 26, 2009

آقای احمدی نژاد! طرح خود برای "مدیریت جهان" را ارائه دهید

عصر ایران - یکی از مواردی که به کرات در زبان ریاست جمهوری در 4 سال گذشته تکرار شده ، موضوع مشارکت کشور در رهبری جهان و تغییر الگوی اداره جهان و سخنانی از این دست است که بارها و بارها در زبان و کلام ریاست محترم جاری و ساری شده است.
البته این حق ملت متمدن و تاریخ دار ایران است که بتواند در اداره جهان ، نقشی بیشتر از آنچه اکنون دارد داشته باشد و ارزش های انسانی را بیش از حال حاضر در ادبیات مدیریت جهانی وارد نماید.از این منظر ، رویکرد رئیس جمهور ایران درخصوص طرح تحول در اداره جهان ، قابل تمجید است و باید مورد حمایت قرار گیرد و این گفتمان تقویت شود.
اما نکته ای که کمتر بدان توجه شده ، این است که علی رغم تکرار 4 ساله این موضوع " که باید الگوی مدیریت جهان تغییر یابد " و یا " ایران برای مشارکت در تغییر  الگوی رهبری جهان برنامه دارد " و... متاسفانه شاهد ارایه طرح و برنامه ای در این زمینه نبوده ایم .به عبارت دیگر  در حالی  که در 4 سال گذشته در سخنرانی های مختلف ریاست جمهوری در نشست های بین المللی ، جلسات سالانه مجمع عمومی ملل متحد ، سفرهای دیپلماتیک رییس جمهوری به دیگر کشورها ، در مصاحبه با خبرنگاران و... موضوع ارایه «الگوی مدیریتی نوین برای جهان» یا «ضرورت تغیر الگوی مدیریت جهانی» و موضوعاتی از این دست به کرات تکرار شده است ، اما تا کنون طرح و برنامه ای در این زمینه ارایه نشده است تا اولاً جهانیان بدانند که ایران برای بهبود وضعیت جهان ، برنامه واقعی دارد و ثانیاً منتقدان ، ناظران و کارشناسان با مطالعه آن بتوانند تصویری از الگوی مدیریت جهان مورد نظر رییس جمهوری داشته باشند تا شاید بنیانی برای حرکت به سمت جهانی بهتر با مدیریت نوین باشد.
به هر حال باید بر این نکته توجه داشت که الگوی مدیریتی کنونی جهان که بر مبنای رژیم های موجود بین المللی و سازمان ملل متحد با ارکان و نهادهای متعدد و متنوع استوار است ، به عنوان نظم مستقر بین المللی و شکل کنونی مدیریتی جهان مطرح است که دارای نواقص و مزایایی است و بسیاری از کشورها و سازمان های بین المللی بارها بر ضرورت اصلاح ساختار آن تاکید کرده اند.
حتی در اجلاس هزاره سال 2000 سازمان ملل متحد تیمی مرکب از حقوقدانان و دیپلمات های برجسته بین المللی برای بررسی راهکارهای اصلاحی ارکان و نهادهای وابسته به سازمان ملل تشکیل شد که نتایج بررسی ها و مطالعات این تیم ها تا کنون در برخی از موارد به نتیجه رسیده ( همانند تغییر در برخی ارکان سازمان ملل از جمله تغییرات در شورای حقوق بشر سازمان ملل ) و در برخی دیگر از موارد ( همچون اصلاح ساختار شورای امنیت ) با توجه به پیچیدگی ها و حساسیت های موجود تا کنون در عمل تغییری حاصل نشده است .بنابر این بهتر است مشخص شود که آیا الگوی مورد نظر ریاست جمهوری برای اصلاح مدیریت جهان ارتباطی با فعالیت های موجود از سوی کشورها و سازمان های بین المللی برای اصلاح ساختارهای بین المللی دارد ؟ و یا اینکه این الگوی مورد نظر رییس جمهور در پی برانداختن نظم کنونی و جایگزین کردن ساختاری جدید و یا موازی با سازمان ملل است و یا اینکه هیچ یک از اینها نبوده و شکل دیگری دارد؟ شاید هم این موضوع تنها در حد شعار و بدون داشتن ایده و برنامه ای عملی و تنها برای خالی نماندن عریضه مطرح شده است ؟ مروری بر سخنان ریاست محترم جمهور در 4 سال گذشته درباره اداره جهان و ضرورت اصلاح الگوی مدیریتی در جهان مسایلی از این دستنشان می دهد تا کنون طرح و برنامه ملموس و مشخصی در این باره ارایه داده نشده است ، به گونه ای که متاسفانه در هر بار مطرح شدن این موضوع از سوی رییس جمهور ایران با توجه به شعاری و کلیشه ای شدن آن دیگر مورد توجه قرار نمی گیرد.
این ، اصلاً برای ما خوب نیست که رئیس جمهورمان مدام سخنی به بزرگی اداره جهان بگوید ولی جهانیان سال ها فقط همین یک تیتر را ببینند و هرگز متنی به آنها ارائه نشود.بدیهی است در چنین صورتی ، بعد از مدتی دیگر روی سخن ما حساب نخواهد شد.البته کلی گویی هایی مانند لزوم بازگشت به معنویات و اخلاق ، از زبان رئیس جمهور مطرح شده است اما در جهان عملگرا ، نمی تواند بدون ارائه طرح و برنامه اجرایی ، مدعی اداره جهان شد.
پر واضح است کسی که مدعی است برای اداره جهان سخن دارد ، یا باید طرح مدون و قابل اعتنا و اندازه گیری را برای اداره کلی جهان عرضه کند یا الگوی عملی آن را در بخشی از جهان مانند کشور یا منطقه خودش با موفقیت پشت سربگذارد و بعد آن را به عنوان الگویی برای عمل سایر اعضای جامعه جهانی معرفی کند که تا کنون هیچ کدام از این دو مورد درباره سخنان رئیس جمهور ایران راجع به اداره جهان محقق نشده است.بنابراین با توجه به تکرار 4 ساله این موضوع و عدم ارایه الگوی مطلوب بهتر است اگر برنامه مدونی واقعا موجود نیست ، سر دادن شعار در این باره خاتمه داده شود و اگر واقعا طرحی تدوین شده است ارایه شود تا مورد نقد و توجه جامعه جهانی قرار بگیرد.



روز قدس ! ق د س

 وب نوشت : پیامکی از دوستی عزیز دریافت کردم،او نه مخملی بود نه رنگی، بی ریا و بی رنگ، بی تعلق به هر رنگ، اهل سیاست نبود، از سیاسی بازی بیزار بود، اما مدتی او را بناحق به سلول انفرادی بردند،از او انسانی دردمند و سیاسی ساختند، از روحیات پس از انفرادی او تعجب کردم، متن پیام چنین بود : روز قدس:  روز

ق : قیام  

د : دلاوران  

س : سبز  



عضو سابق دفتر سیاسی سپاه در انتظار رویدادهای مهم در راس حاکمیت و قدرت باشید

همگان خوب می دانند که فرماندهان سپاه و خصوصا عزیز جعفری که بیشتر روحیه  فرمانبری دارد تا فرماندهی بدون اجازه رهبری آب هم نمی خورد چه رسد به این که در این شرایط بحرانی  و بدون مجوز ولی فقیه در مصاحبه ای راجع  به چند شخصیت مهم و کلیدی مانند آقایان خاتمی، موسوی وموسوی خوئینی ها و ... به استناد اعترافات کذایی بازداشت شدگان  مطالبی را بگوید و این افراد را متهم کند که در زمستان سال گذشته در جلسه ای برای تضعیف و محدود کردن اختیارات رهبر سنایویی را طراحی کرده بودند.

پس از این که  فرمانده سپاه با چراغ سبز رهبر این مطالب را در مصاحبه خود اعلام نمود و چند روز بعد از آن رهبر در خطبه های عید فطر در حضور هاشمی رفسنجانی اعتراف زندانی ها در خصوص افرادی غیر از خودشان را فاقد حجت شرعی و غیر نافذ دانست  این سخنان آب سردی بود که بر سر فرمانده سپاه ریخته شد. او که از طرفی موظف شده بود طبق دستور رهبر آن سخنان را بگوید حالا با دو چشم خود از میان دو لب رهبر مطالبی را می دید و می شنید که چیزی نبود جز بی اعتبار کردن او و انداختن بار مسئولیت سخنان بدون حجت شرعی به گردن فرمانده سپاه !

سخنان رهبر در این خصوص ضربه شدیدی به اعتبار سرلشگرجعفری وارد کرد به طوری که او را برای دفاع از خود مجبور نمود در اظهارات اخیر خود صراحتا بگوید سپاه هر کاری انجام داده است با دستور اکید رهبری بوده است!

سخنان فرمانده سپاه و اظهار احمدی نژاد در نیویورک که در مصاحبه ای گفته بود در جریانات اخیر دولت هیچ نقشی نداشته است حکایت از فاصله گیری نرم دو جریان دولت و سپاه از این مانورهای  رهبر دارد .

و اما علت موضعگیری خامنه ای در نماز عید فطر مبنی بر عدم حجیت اعترافات علیه اشخاص ثالث غیر از حضور میلیونی مردم معترض در تظاهرات روز قدس به توافقی بر می گردد که بین او و هاشمی رفسنجانی و تنی چند از خیر خواهان صورت گرفته است تا حساب رهبری و نظام را از اتفاقات و جنایات صورت گرفته اخیر جدا کنند و آن را به گردن دولت و سپاه با این بهانه که خود سرانه عمل کرده اند بیندازند. توافقی که نه احمدی نژاد را خوش می آید و نه سپاه و فرماندهی آن را! بنابراین برای این که این کلاه بزرگ سر سپاه و دولت نرود احمدی نژاد و جعفری توافق کرده اند با اظهارات خود مبنی بر این که از رهبری دستور می‌گرفته اند نگذارند ولی فقیه را هاشمی و گروه خیرین از اردوگاه کودتاچیان جدا کنند.

نزاع جدیدی که امروز در حال تکوین و گسترش است نزاع بین رهبری و هاشمی از یک طرف و بخشی از حاکمیت سپاه و دولت از طرف دیگر است. هاشمی و گروه خیرین با وعده به رهبر برای ادامه موجودیت و استمرار رهبری او، سعی می کنند فرمانده سپاه و احمدی نژاد را خودسر جلوه دهد. این چالش جدید حکایت از اتفاقاتی مهم در آینده ای نزدیک دارد.

هاشمی رفسنجانی رهبر را توجیه کرده است اگر بخواهد بماند چاره ای غیر از انداختن تقصیر ها به گردن احمدی نژاد و جعفری و چند تن دیگر ندارد و فرماندهی سپاه و احمدی نژاد و گروه آن ها نیز این را می دانند که جدا شدن رهبری از آن ها برایشان گران تمام خواهد شد و به همین دلیل بیش از هر زمان دیگری هاشمی در محاصره خطر جانی است.

آیا جعفری و احمدی نژاد به این آسانی حاضر می شوند با زبان خوش نقش سپر بلا را برای رهبر بازی کنند؟http://www.peiknet.com/1388/06mehr/04/PAGE/33SEPAH.htm



رئیس جمهوری فاقد مشروعیت

رئیس جمهوری که در داخل کشور خودش با مخالفت چند ده میلیونی مردمش روبروست و مردم اعتقاد دارند با کودتای نظامی رئیس جمهور شده، چگونه می تواند بنام مردم ایران در سازمان ملل سخن بگوید؟ او بگوید، مردم جهان که دهها فیلم مستند و گزارش از وقایع بعد از انتخابات ایران دیده اند باور می کنند؟ اگر می کردند، حتی اگر مخالف نظرات او بودند، حداقل به احترام 70 میلیون جمعیت ایران که او را رئیس جمهوری دروغگو و تحمیلی میدانند سالن سخنرانی را ترک نمی کردند و جهان خلاف آن را دید. یعنی 144 هیات نمایندگی یا به احترام مردم ایران و یا به دلیل بی پایگاهی سخنران در میان مردم ایران، اجلاس را هنگام سخنرانی احمدی نژاد ترک کردند.


Friday, September 25, 2009

از دفترچه‌ی خاطرات یک کودتاچی!

امروز در اجلاس عمومی سازمان ملل سخنرانی داشتم. راهکارهایم را برای صلح جهانی در سایه‌ی نظام مهرورز خود ارایه دادم. بهشان حالی کردم که چطور باید در خاورمیانه صلح برقرار شود. از دموکراسی گفتم و اینکه به صورت قاطع به ریاست جمهوری با رای اکثریت ملت رسیده‌ام. نمی‌دانم چرا اینجا همه از ندا از من سوال می‌پرسند. هاله‌ی نورم امروز خراب بود. نیم‌سوز شده است. باید عوضش کنم. روشن و خاموش می‌شد. جلسه بسیار شلوغ بود. جای سوزن انداختن نبود. عده‌ای سر نشستن بر صندلی‌‌ها باهم دعوایشان شد و یقیه‌ی هم را گرفتند. اسفندیار رفت ارشادشان کرد. اینجا گویا امر به معروف رایج نیست. گشت ارشادی چیزی نیست که بگیردشان تا یک دو روزی آب خنک بخورند.

از سران دنیا همه بودند و فقط جای فاطمه رجبی تصدقش بروم خالی بود. بعد از اتمام سخنرانی 100 نفر از سران دنیا آمدند تا از من امضا بگیرند. و روش‌های مدیریتی را برای کشورشان از ما کپی برداری کنند. جزوه‌هایم را دادم متکی برایشان زیراکس کند. آخر شب هم با بچه‌های بسیجی مینوستا و یوتا دیدار داشتم. دیداری پر از معنویت و مهرورزی. یکی از ایرانیان بلند شد تا از من سوالی بپرسد. فکر کنم جیره‌خوار انگلیس و عمو سام بود. فرستادیمش بیرون تا با نوشابه ازش پذیرایی شود. در این دیار غربت تکرر ادرارمان کم بود که آن هم به لطف استرس کاری است. کار کردن برای حاجی امام زمان زحمت دارد. یادم باشد گزارش‌ها را دقیق برایش بنویسم. اینجا به کوررنگی هم مبتلا شدم. نمی‌دانم از عدسی دیشب بود یا از هات داگ دیروز ظهر. همه جا را سبز می‌بینم. در بلاد کفر دکتر نمی‌روم.

این امریکایی‌های شیطون خوب فارسی حرف می‌زنند. هر جا ما می‌رفتیم جمع می‌شدند و برایمان نذر و دعا می‌کردند. آقا حفظشان کند. آن پسرک اسپانیولی را هم دیدم. حسابی قد کشیده بود. از شدت خوشحالی داد می‌زد و با همان زبان خودشان به من می‌گفت: فاک یو. کاش کامران دانشجو اینجا بود تا سفارشش را می‌کردم برایش فوق لیسانسی دکترای معتبری کنار بگذارد. این بود انشای امروز من. تا فردا که باز در دفترم بنویسم همه‌ی شما را به آقا می‌سپارم.



تفاوت‌های اردوغان و احمدی‌نژاد در مجمع عمومی سازمان ملل

حضور همزمان رجب طیب اردوغان نخست‌وزیر ترکیه و محمود احمدی‌نژاد رئیس جمهوری اسلامی در شصت و چهارمین اجلاس سالانه مجمع عمومی سازمان ملل، مقایسه تفاوت‌های آشکار برخورد جامعه جهانی با دو کشور همسایه مسلمان و غیرعرب خاورمیانه را اجتناب‌ناپذیر ساخته است. image
اردوغان در مجمع عمومی، نماینده یکی از ۲۰ کشور بزرگ دنیا است. پس از پایان حضور در مجمع جاری، رئیس دولت ترکیه به منظور شرکت در اجلاس کشورهای عضو گروه ۲۰ عازم  پیتسبورگ در ایالت پنسیلوانیا خواهد شد.
در اجلاس گروه- ۲۰ در پیتسبورگ، سران کشورهای قدرتمند جهان به جز اتخاذ تصمیم و مشورت پیرامون روش‌های خروج سریع‌تر از بحران اقتصادی دو سال اخیر، مسائل حاد جهانی از جمله برنامه‌های اتمی ایران و نحوه مقابله مؤثر با آن را نیز مورد بحث قرار می‌دهند.
اردوغان پیش عزیمت به پنسیلوانیا، همراه با سایر رهبران برجسته جهان، در میهمانی رسمی شام اوباما در نیویورک حضور خواهد یافت. در طول سه روز اقامت در نیویورک، نخست‌وزیر ترکیه با بیش از ۲۰ رهبر برجسته اروپا، آسیا و امریکا دیدار و پیرامون مناسبات خارجی  و نقش ترکیه در قبال مسائل  مهم بین‌المللی مذاکره خواهد کرد.
ملاقات با اوباما و دیدار اردوغان با بان کی مون دبیرکل سازمان ملل متحد و گفت‌وگو پیرامون مسائل بهبود محیط زیست جهانی، بخشی از برنامه‌های فشرده نخست‌وزیر ترکیه در طول سه روز اقامت او در نیویورک بوده است.
پیش از ایراد سخنرانی در مجمع عمومی، نخست‌وزیر ترکیه در اجلاس مهم شورای امنیت که به ریاست اوباما در نیویورک برگزار می‌شود شرکت کرده و نظریات کشور خود را پیرامون ضرورت دست یافتن به خلع سلاح اتمی در جهان مطرح خواهد کرد.
حضور در اجلاس سران بالکان و همچنین اجلاس رهبران کشورهای دوست پاکستان در نیویورک از جمله برنامه‌های حاشیه‌ای نخست‌وزیر ترکیه است. نخست‌وزیر ترکیه که نماینده چهره متجدّد و معتدل اسلام به شمار می‌رود، ضمن حفظ نقطه‌نظرهای مستقل سیاسی کشور خود در مناسبات منطقه‌ای و جهانی، طی سال‌های اخیر موجب افزایش نفوذ چشمگیر ترکیه در نظام جهانی شده است.
اردوغان در کنفرانسی که روز آخر ژانویه سال جاری در داوس سوئیس، تحت عنوان «غزه، مدلی برای خاورمیانه» همراه با شیمون پرز رئیس جمهور اسرائیل شرکت کرده بود، آن کشور را به شدت مورد انتقاد قرار داد. همزمان، ترکیه و دولت اردوغان میانجی اصلی آشتی سوریه و اعراب و زمینه‌ساز عمده پیشبرد فعالیت‌های جاری صلح در خاورمیانه به شمار می‌روند.
در همان دقایقی که محمود احمدی‌نژاد رئیس جمهوری اسلامی در نیویورک از سوی یک شبکه تلویزیونی آمریکا به دلیل تکرار دعاوی او پیرامون هولوکاست و کشتار معترضان به نتایج انتخابات اخیر در ایران  باز خواست می‌شد، اردوغان با  نمایندگان لابی یهودیان در نیویورک دیدار داشت و در همان دیدار از اظهارات احمدی‌نژاد در انکار هولوکاست ابراز نگرانی کرد.
ترکیه با جمعیتی معادل جمعیت ایران، و بدون بهره داشتن از منابع طبیعی و بخصوص ذخایر عظیم نفت و گاز ایران، با داشتن یک دولت هوادار اسلام، نه تنها موفق به تحکیم پایه‌های اقتصاد ملی خود گردیده و در ردیف ۲۰ کشور بزرگ جهان قرار گرفته، که اینک با برخورداری از احترام بین‌المللی، یکی از کشورهای تأثیرگذار در مدیریت واقعی سیاسی نظام جهانی است.
متقابلاً، محمود احمدی‌نژاد رئیس جمهوری اسلامی نیز، در نامه ناموزون و طولانی خود که چند روز پیش تحت عنوان «بسته پیشنهادی ایران» به نمایندگان پنج کشور عضو دائم شورای امنیت به علاوه آلمان تسلیم شد، توصیه‌هایی را برای مدیریت جهان و حل مسائل بین‌المللی مطرح ساخته است.
برخورد جامعه جهانی با بسته پیشنهادی ایران، بیشتر از هر چیز، و حتی با گذشتن از کنار نگارش ابتدایی و پر اشتباه متن آن، بیشتر با طنز بوده است تا جدی گرفتن یک سند رسمی از سوی نماینده کشوری در اندازه‌های ایران.
حال آنکه در شرایطی متفاوت، ایران می‌توانست در منطقه بسیار مؤثرتر از ترکیه عمل کرده و با تکیه بر شرایط انحصاری جغرافیایی، و منابع بی‌نظیر انرژی خود، به عنوان یکی از ۱۰ قدرت تثبیت شده اقتصادی و نظامی جهان، به ایفای نقشی مؤثر در صلح منطقه و اداره نظام بین‌الملل بپردازد.
حضور محمود احمدی‌نژاد در اجلاس جاری مجمع عمومی، بر خلاف نحوه استقبال از اردوغان، از سوی بسیاری از کشورهای عضو سازمان ملل، غیر مثبت، چالشی، غیر سازنده و تحمیلی تلقی شده است. انتظار خروج توأم با اعتراض نمایندگان این کشورها از محل اجلاس مجمع، در ضمن سخنرانی احمدی‌نژاد، ناشی از انعکاس نامطلوب تصویری است  که رئیس جمهوری اسلامی، در تقابل آشکار با نقش سازنده و مثبت و متجدّد نخست‌وزیر اسلامگرای ترکیه، در جهان باقی گذارده است.
در مقایسه با نقش میانجیگرانه و سازنده نخست‌وزیر ترکیه، رئیس جمهور ایران متهم به تهدید صلح جهانی و انکار توهین‌آمیز رویدادهای تاریخی است. در حالی که اردوغان در اجلاس فوق‌العاده شورای امنیت در مورد خلع سلاح اتمی سخن می‌گوید، بخش از نگرانی‌های روز جهان و لبه اتهام شورای امنیت متوجه تهدیدهای اتمی جمهوری اسلامی و جستجوی راه‌هایی برای متوقف ساختن این خطر است.
در حالی که نخست‌وزیر ترکیه آماده عزیمت به پیتسبورگ و مشاوره پیرامون رفع بحران اقتصاد جهانی می‌شود، رئیس جمهور ایران مجبور به باز گشت به تهران برای مقابله با نتایج تحریم‌هایی است که تحمیل آنها با پیش‌بینی رد مواضع ایران در جلسه روز اول اکتبر در ژنو با نمایندگان ۵+۱ کاملاً قابل انتظار به نظر می‌رسد. ایران، در کنار سایر میهمانان گروه ۲۰ از منطقه خود، مانند ترکیه، عربستان سعودی و اندونزی،  قرار نگرفته است.
مواضع چالشی محمود احمدی‌نژاد در مسائل سیاسی و امنیتی منطقه، تکرار ماجرای هولوکاست با هدف تحریک رهبران خارجی و رسانه‌های جهانی، و اصرار در ادامه برنامه‌های اتمی، که مشکوک به  پیگیری هدف‌های نظامی است، نه تنها رئیس جمهوری اسلامی را هدف انتقادهای گسترده جهانی قرارداده که تدریجاً دامنه انتقادپذیری او را به حیطه رهبران کشورهای همسایه و شرکای ایران، نظیر ترکیه و روسیه نیز کشیده است.
اصرار در تکرار رفتارهای تحریک‌آمیز سیاسی با هدف کسب شهرت فردی و مطرح شدن در رسانه‌های جهانی، توسط رئیس جمهوری اسلامی، در حالی صورت می‌گیرد که نمایندگان مردم ایران با حضور گسترده خود در نیویورک و ابراز مخالفت با مجموعه رفتارهای دولت آقای احمدی‌نژاد، ضمن اعتراض به او، سعی در جدا نگاه داشتن حساب ایران و ایرانیان با دولت ایشان دارند.
در شب میهمانی شام اوباما در نیویورک، بنای مشهور امپایر استیت، به ابتکار ایرانیان، به رنگ سبز که نماد اعتراض به دولت محمود احمدی‌نژاد است در می‌آید. اردوغان از محل بر گزاری شام  رئیس جمهور آمریکا و در کنار سایر رهبران برجسته جهان، این نماد را از یک زاویه و محمود احمدی‌نژاد از محل اقامت هیئت نمایندگی ایران در همان شهر، و هنگام صرف شام خصوصی با هیئت همراهان خود، از زاویه‌ای دیگر شاهد خواهند بود. تفاوت این دو دیدگاه حاکی از تفاوت جایگاه‌های واقعی دو رئیس دولت در دو کشور همسایه مسلمان ایران و ترکیه در نظام جهانی است.


بی کفایتی ها و بحران ها و چپاول ثروت فقط بخاطر حمایت از احمدی نژاد

جمهوری اسلامی نظام برخواسته از اراده ی مردم که در رفراندوم 30 سال پیش با رای مردم روبرو شده دیر زمانی است که دیگر یارای تامین خواسته های به حق مردم را ندارد  و لاجرم  با همین مردم دچار مشکل شده و حاضر نمی باشد که به خواستشان گردن نهد. این نظام که از بدو تاسیس اش مدام با خود و نیرو های سیاسی و اپوزیسیونی در داخل و خارج و سیاستهای جهانی و کشور های همسایه وغربی  چالش داشته  و مورد تحریم های بین المللی قرار گرفته نتوانسته حتی بر مشکلات  فرهنگی و اقتصادی  و سیاسی اش فائق آیدهمین امر باعث شده که کشور از برنامه های اولیه  خیلی عقب تر بماند،علی رغم افزایش قیمت نفت و رشد اقتصادی نفتی نظام سیاسی نتوانسته اقتصاد زیر بنایی را برای این کشور  متکی به نفت تقویت کند .افزایش قیمت نفت به تشدید نابرابری ها و اختلاف طبقاتی کمک شایانی کرده، در جایی که ماشین های وارداتی با قیمت های 200 میلیون در خیابان های کشور خودنمایی می کند این اختلاف بین طبقات توده  ها  را به فکر فرو  می برد ،توده ها با خود می اندیشند؛ در جایی که  من کارمند با حقوق در بهترین حالت 600 هزار تومان برای ضروریات  زندگی لنگ می خورم این مفت خور های دزد و رانت خوار که جملگی از  وابستگان و ایادی و دلالان  حکومتی هستند از کدام منابع بهره مند اند که من نیستیم؟ از آنجایی که حکومت مدام با جهان درگیر است از مسائل مهم که حتی با بقای خودش مرتبط است غافل شده و با انجام  یک سری کار های نمادین از جمله ترتیب دادن تجمعات با یک سری افراد تشکیلاتی و آوردن یک قشر خاص به خیابان ها می خواست به جهان نشان دهد که ما مردمی هستیم و عملکرد های دولت ها و نظام مورد تایید مردم هم هست تا جایی با این ترفند ها  پیش رفت که دیگر از احاد و قاطبه 90 در صدی مردم غافل شد و دیگر نیاز به آنها را احساس نمی کرد وغرق شد تا جایی که حتی   این جمعیت اندک و متعلق به تشکیلات در درون خودش را هم کم کم همراه ندید . این کاملا" طبیعی است که وقتی نظام های سیاسی خلاف جهت آب شنا می کنند باید از تمام امکانات برای بقای خودشان بهره بگیرند تا بمانند و با مرور زمان مبدل می شوند به یک نظام مدیریتی حکومتی که  دیگر قادر نخواهد بود با مدیریت پویا و جهان باز ارتباط برقرار کند و نخبگان را به کار گمارد و این تضاد بین حکومت و نخبگان به حدی رسید ه که دیگر علنا مدیریت کشور به یک هزینه های خیلی بالا یی بپردازد. مدیریت بحران همانگونه که از نامش پیداست به منظور رفع بحران با تصمیمات ضرب العجلی سعی در خروج ازبحران دارد مثلا در دوران جنگ می شود از نمونه های بارز مدیریت بحران نام برد ولی در کشور ما این امر محملی شده برای بی کفایتی افراد که کار بلد نبودند و با ایجاد بحران های مداوم سر پوش بر بی کفایتی های خود و تیم کاری بگذارد. واقعا"  تازه داریم متوجه می شویم که این کشور متعلق به امام زمان است چون که تا همین جا هم که ما پیش رفته ایم لطف حضرت حق بوده و پولهای باد آورده نفتی مدیریت بحران مبدل شده که  باید برای هر حرکتی



نامه میرحسین موسوی به آیت الله منتظری و پاسخ آیت الله منتظری به نامه میرحسین موسوی: احساس خطر موسوی و هشدار به جایگزینی سرکوب به جای شعور سیاسی

مهندس میرحسین موسوی، با ارسال نامه ای برای آیت الله منتظری، علاوه بر تاکید بر غیر قابل انکار بودن تقلب در انتخابات و دراختیار داشتن مدارک قابل استناد دراین باره، اشاره به دو خطر کرده است:

1- مایوس شدن مردم از رهبری جنبش اعتراضی در داخل کشور و سوار شدن مخالفان خارج از کشور نظام بر موج این جنبش.

2- خطر ادامه مقاومت در برابر خواست مردم، آغاز ساختارشکنی های خطرناک و تبدیل ایران به افغانستان وعراقی دیگر در منطقه.

فشرده این نکات از نامه میرحسین موسوی را در ادامه می خوانید.

رسانه هاى دولتى اصرار دارند که ما را مسبب و محرک حوادث این چند‏ ‏ماهه معرفى کنند. حال آن که رفتارهاى مسئولان کشور نه فقط در‏ ‏انتخابات، بلکه از سال ها پیش هیمه هایى را انباشته بود که با خطاهاى این‏ ‏ایام شعله ور شد و با باد نخوتى که بر آن دمیدند ابعاد این آتش روز به روز‏ ‏توسعه پیدا کرد.

اینجانب قطعا حق را به مردمى مىدهم که با برخوردهاى‏ ‏غیراسلامى، غیرقانونى و غیرمنصفانه حقوقشان پایمال شده است و با‏ ‏استناد به مدارک غیرقابل انکار، بدون تردید اعتقاد دارم که در انتخابات‏ ‏تقلب هاى سازمان یافته و وسیع رخ داده است. در عین حال اگر در موجى‏ ‏که از خشم مردم برخاسته است احساس خطر براى اصل کشور و اصل‏ ‏نظام نمى کردم، برایم سخت نبود که بیست سال دیگر سکوت کنم .‏اما این گونه نبود و نیست که مردم با سکوت یا سازش یک نفر دست از‏ ‏حرکت خود بردارند، بلکه پس از مدت کوتاهى بلاتکلیفى به زودى این‏ ‏حرکت از نو و با شکلى کور و در حالى که به هیچ یک از دلبستگان به نظام‏ ‏اعتماد نداشت آغاز مىشد، و چه بسا دیگرانى که براى این کشور و ملت‏ ‏خواب هاى ناگوار دیده اند در هدایت آن به سوى منافع و مطامع خود طمع‏ ‏مىکردند.

‏هدف دیگر از این بیانیه و نیز بیانیه ها و حرکات قبلى این است که‏ تکاپوهاى مردم در چهارچوب نظام باقى بماند و در دام ساختارشکنى هاى‏ ‏خطرناک نیفتد. این خطرى است که اگر محقق شود به راحتى مىتواند از‏ ‏ایران، افغانستان و عراقى دیگر بسازد. ما نمى توانیم براى خوش آمد کسانى‏ ‏که نمى توانند این خطر را ببینند وظیفه خود را در پیشگیرى از آن فراموش‏ ‏کنیم ، کما این که نمى توانیم بدون اثبات تعهد خود نسبت به خواسته هاى به‏ ‏حق مردم و بازگو کردن آن در گفته هاى خود از آنان دعوتى براى آرامش‏ ‏داشته باشیم .

پاسخ آیت الله منتظری را می خوانید:

نامه مورخ ‏1388/6/21‏ جنابعالى همراه با ضمیمه ‏ ‏آن واصل و ملاحظه گردید. شخصیت جنابعالى و تعهدتان نسبت به‏ ‏ارزش هاى دینى و اخلاقى و اهداف انقلاب و خدمات ارزنده دولت شما در‏ ‏دوران جنگ تحمیلى و حمایت هاى مکرر مرحوم امام خمینى (ره ) از شما براى‏ ‏همگان روشن است. در جریان انتخابات ریاست جمهورى اخیر و وقایع و‏ ‏فجایع بعد از آن که شما مورد توجه اقشار وسیعى از مردم و نخبگان قرار‏ ‏گرفتید، در حقیقت از آزمایش و ابتلاء بزرگى در پیشگاه خداوند متعال و‏ ‏در مقابل مردم آگاه سربلند بیرون آمدید و تاکنون در حد امکان و توان‏ ‏خویش از حقوق تضییع شده مردمى که با شرکت در انتخابات ریاست‏ ‏جمهورى افتخار بزرگى را براى کشور آفریدند دفاع نمودید، که جاى بسى‏ ‏تقدیر و تشکر دارد.

‏راه اصلاحى مذکور(اشاره به طرح پیشنهادی موسوی برای جنبش اجتماعی و سراسری سبز) که شما در جهت دفاع از حقوق مردم و‏ ‏نجات جمهورى اسلامى از این بحران بزرگ انتخاب کرده اید بس دشوار‏ ‏بوده و در معرض فشارها و تهدیدهاى بسیارى از ناحیه کسانى است که‏ ‏این بحران را ایجاد کرده اند.

‏متأسفانه بعد از انتخابات ، عده اى از نخبگان و فعالان سیاسى و مطبوعاتى‏ ‏بازداشت شدند و برخلاف شرع و قانون براى اعتراف گیرى هاى‏ ‏غیر حقیقى و دروغین مورد فشار قرار گرفته و اعترافات بعضى آنان از‏ ‏رسانه هاى عمومى پخش گردید. این مسلم و بدیهى است که اقرار‏ ‏شخص بر علیه شخص دیگرى در چنین شرایطى معتبر و مسموع نیست;‏ ‏بلکه آنچه بیشتر مورد تأکید روایات مستفیضه مىباشد این است که حتى‏ ‏اقرار شخص بر علیه خودش در زیر هر گونه فشار و شکنجه اعم از تهدید،‏ ‏تجرید، حبس، ترس و مانند آن اعتبارى نداشته و مسموع نمى باشد. (وسایل الشیعة ، جلد 18، صفحه 497 و 498; و دراسات فى ولایة الفقیه ، جلد دوم ، صفحه ‏ ‏378.) ‏و اجتهاد در مقابل نص این روایات صحیح نیست و نظردادن در مقابل‏ ‏آنها بدعتى واضح است و اصل "اقرار العقلاء على انفسهم جایز" فقط در‏ ‏شرایط عادى و بدون اعمال زور و فشار نافذ است .

علاوه بر این، در اصل سى و هشتم قانون اساسى آمده است: "هر گونه‏ ‏شکنجه براى گرفتن اقرار و یا کسب اطلاع ممنوع است. اجبار شخص به‏ ‏شهادت، اقرار و یا سوگند مجاز نیست و چنین شهادت و اقرار و سوگندى‏ ‏فاقد ارزش و اعتبار است. متخلف از این اصل طبق قانون مجازات‏ ‏مىشود." طبق عموم و اطلاق این اصل، هر گونه شکنجه اى براى‏ ‏اعتراف گیرى و کسب اطلاعات مجازات دارد، و اقرارها و اعترافات گرفته‏ ‏شده از این طریق نیز ارزش و اعتبارى ندارد.

روشن است که حبس در سلول انفرادى بویژه در دراز مدت که متهم را‏ ‏زیر فشار وادار به اعتراف مىکند از مصادیق بارز شکنجه است و با‏ ‏اعمال فشار و شکنجه، مخصوصا به شکل وحشتناکى که در دوره اخیر انجام‏ ‏شده و شرایط غیرعادى که در پى آن وجود دارد، اعترافات متهم حتى بر‏ ‏علیه خودش نیز معتبر و مسموع نیست ; حتى اگر متهم بارها در آن شرایط و‏ ‏از طریق مصاحبه و میزگرد اعتراف و اعلام کند که خطا کرده و مرتکب‏ ‏اشتباه و جرم شده .

‏‏همچنین در اصل سى و نهم قانون اساسى آمده است: "هتک حرمت و حیثیت‏ ‏کسى که به حکم قانون دستگیر، بازداشت، زندانى یا تبعید شده به هر‏ ‏صورت که باشد ممنوع و موجب مجازات است ."
‏ ‏حال چگونه شده است که افراد سرشناسى که سالها براى این نظام خدمت‏ ‏کرده اند با اعترافات فاقد ارزش و اعتبار، در معرض دید میلیونها نفر‏ ‏مورد هتک حرمت و حیثیت قرار گرفته اند ولى هیچ کس در قبال این مسأله‏ ‏نه تنها مجازات نمى شود بلکه مورد تأیید و تشویق قرار گرفته و اعترافات‏ ‏نیز معتبر شمرده مىشود؟!

‏آنچه در این خصوص مشکل را بیشتر کرده و اعترافات را بى اعتبارتر‏ ‏مىکند این است که در سیستم قضایى کنونى کشور، مدعى و طرف دعوا‏ ‏در مقابل متهمان سیاسى که جریان فکرى مقابل حاکمیت هستند، خود‏ ‏اعتراف گیران و محاکم قضایى وابسته به حاکمیت است و نزد هیچ عقل‏ ‏سلیمى در هیچ کجاى جهان، این گونه اعترافات و نیز حکم و داورى ‏ ‏متعاقب آن، کمترین ارزش حقوقى و قضایى را ندارد; چون در چنین‏ ‏محکمه اى مدعى و قاضى یکى است و فلسفه وجود هیأت منصفه که در اصل‏ ‏168 قانون اساسى آمده است همین است، که متأسفانه به این اصل هم مانند‏ ‏بسیارى از اصول قانون اساسى بى توجهى شده و به آن عمل نمى شود.

‏اقدامات اخیر حاکمیت و دادگاههاى نمایشى آن علاوه بر این که خلاف شرع‏ ‏و خلاف مصالح کشور و اسلامیت و جمهوریت نظام و از بدعت هاى بارز‏ ‏مىباشد، برخلاف مصلحت دنیوى خود حاکمان که مىخواهند حکومت و‏ ‏ریاست کنند نیز مىباشد. حاکمیت اگر به جاى سرکوب مردم و ایجاد‏ ‏فجایع اخیر، عقل و شعور سیاسى را حکم قرار داده و به تذکرات بعضى از‏ ‏بزرگان و علماء و مراجع گوش فرا داده بود و یک هیأت بیطرف و‏ ‏مرضى الطرفین را براى رسیدگى به شبهات انتخاباتى تعیین نموده بود، هرگز‏ ‏گرفتار بحران عدم مشروعیت کنونى نمى شد. حکومتى که در آن اقشار‏ ‏وسیعى از مردم و نخبگان، ناراضى و در فشار باشند قابل دوام نیست. اگر‏ ‏حکومت کردن با این شیوه و روش و با ایجاد رعب و خفقان و استبداد و‏ ‏سرکوب و پر کردن زندان ها از نخبگان و آزادى خواهان و گروه هاى سیاسى‏ ‏مختلف ممکن بود، رژیم شاه توانسته بود حکومت خود را حفظ کند و هنوز‏ ‏پابرجا بود.
متأسفانه تصمیم گیرندگان امور‏ ‏بر این حقیقت روشن چشم بسته اند و به مدح مداحان و چاپلوسى‏ ‏تملق گویان - که طبق حدیث پیامبر خدا(ص ) باید خاک بر دهان آنان ریخته‏ ‏شود - دل خوش کرده اند



Wednesday, September 23, 2009

به کجا می برند این جنبش بی توقف را؟

این پل کریمخان در روز قدس است. روزی که کسی حق نداشت لباس سبز بپوشد، علامت سبز در دست بگیرد و عکس های موسوی را همراه داشته باشد. همه این مرزهای ممنوعه را مردم شکستند، گرچه عکس ها کوچک بود و علامت های سبز در حد یک نوار باریک به دور انگشتان و...http://img89.imageshack.us/img89/2227/76419939a00dea618a2f2b0.jpg

این تنها گوشه ای از قدسی است که اگر عقلی در میان فرماندهان نظامی و انتظامی و گردانندگان دولت و بیت رهبری وجود داشته باشد، فکری برای قبول آن می کنند و نه چاره ای برای سرکوب آن! سرکوب و بازداشت و اعتراف و دروغگوئی و انکار اگر پاسخگو بود، حداقل تا روز قدس نتیجه عملی و مطلوب آقایان را داده بود، که نداد! ادامه دستگیری رهبران مشارکت و اصلاحات و به گروگان گرفتن زن و بچه روحانیون معترض نیز نتیجه مورد نظر آقایان را نخواهد داد، بلکه به رادیکال تر شدن جنبش و اعتراضات خواهد انجامید. همچنان که در روز قدس دیدیم و امثال احمد توکلی نیز در نامه به موسوی و خاتمی به آن اعتراف کرد.

مدارس امروز باز شد، متعاقب آن دانشگاه ها نیز باز خواهد شد. بزودی 13 آبان می رسد، پس از آن 16 آذر و سپس محرم می رسد و ده روز "یاحسین" آن. به کجا می رود حاکمیت؟ به کجا می کشاند جنبش را؟ عقل را داده اند دست امثال احمدی نژاد و وزیر اطلاعات ناقص العقلش که می خواهد با دستگیری زن و بچه مردم و ادامه بازداشت اصلاح طلبان "رودست بزند"! اصطلاحی که هنگام گرفتن رای اعتماد از مجلس هشتم به کار برد.



مجتبی خامنه ای آقازاده کودتا، می ترسید سرنوشت احمد خمینی را پیدا کند

 حسین طائب برای اولین بار در    سال ۱۳۷۵ وارد عرصه علنی سیاست شد و ابتدا همکاری نزدیکی با ناطق نوری داشت. این همکاری با ناطق تا سال ۷۶-۷۷ یعنی زمانی که درگیر قتل‌های زنجیره‌ای شد، ادامه پیدا    کرد. همزمان با آغاز پروژه قتل‌های زنجیره‌ای بود که بین او و ناطق نوری فراق    افتاد. در سال ۱۳۷۹ طائب، بنیاد ایثارگران را تاسیس کرد که در جهت تقویت و تبلیغ برای حزب محافظه کار آبادگران در انتخابات شورای شهر فعالیت میکرد. طائب از طریق    حمایت و پشتیبانی آبادگران در شهردار شدن احمدی    نژاد نقش بسیار مهمی ایفا کرد.
در انتخابات شوراها که حزب آبادگران موفق به ورود به شورای شهر شد، حسین طائب مسوول ابطال صندوق‌ها در انتخابات شورای شهر از طریق علیرضا شیخ‌عطار بود. شیخ عطار همان کسی بود که بعدا در زمان شهرداری احمدی نژاد جای محمد عطریان‌فر، بنیانگذار موسسه بزرگ همشهری را گرفت و در دولت نهم معاونت اقتصادی وزارت خارجه را به دست آورد و اکنون سفیر جمهوری اسلامی در آلمان است. طائب در سال ۸۲ بعد از تلاش بسیار و رایزنیهایی که در طول به قدرت رسیدن آبادگران در مجلس انجام داد، توانست در معرفی احمدی نژاد به عنوان شهردار تهران نقش به سزایی ایفا کند.
سابقه رفاقت طائب با مجتبی خامنه‌ای به سال ۶۷ باز می گردد. اما ثمره اصلی این رفاقت زمانی به بار نشست که مجتبی خامنه‌ای راه ورود او را به وزارت اطلاعات باز کرد. این اقدام همزمان بود با ریاست جمهوری هاشمی رفسنجانی و در آن دوران طائب معاون ضد جاسوسی فلاحیان شد. با این حال زمان درازی نکشید که هاشمی رفسنجانی دستور اخراج او از وزارت اطلاعات را صادر کرد. ماجرا از این قرار بود که حسین طائب در ماجرای ربوده شدن فرج سرکوهی به دست وزارت اطلاعات به هاشمی رفسنجانی اطمینان داده بود که سرکوهی خودش از کشور به قصد آلمان خارج شده و همه این مسایل بازی کانون نویسندگان است.
هاشمی نیز همین موضوع را در مصاحبه‌ای مطبوعاتی در جمع خبرنگاران مطرح کرد ولی پس از آن بلافاصله متوجه حقیقت شد، لذا عذر طائب را برای همیشه از وزارت اطلاعات خواست. بعد از اخراج از وزارت اطلاعات، طائب به خاطر پیشینه رفاقت نزدیکی که با مجتبی خامنه‌ای داشت به بیت رهبری رفت و تا سال ۷۷-۷۸ که وزارت اطلاعات  پاکسازی شد در بیت فعال بود. پس از آن که وزارت اطلاعات از «نیروهای خودسر» پاکسازی شد، طائب و همفکرانش به اندیشه نهادهای اطلاعاتی جایگزین (موازی) افتادند و از این زمان بود که حسین طائب کار خود را در اطلاعات سپاه آغاز کرد و قائم مقام اطلاعات سپاه شد.
در جریانات ۱۸ تیر، طائب مسئول برخورد با دانشجویان معترض شد. تمامی دانشجویانی که در آن جریان دستگیر شدند، توسط اطلاعات سپاه بازداشت شده و مورد بد رفتاری قرار گرفته بودند. پس از ایفای نقش کلیدی  در سرکوب‌های دانشجویی ۱۸ تیر، حسین طائب مدت‌ها در نقش رابط میان سعید مرتضوی و مجتبی خامنه‌ای فعالیت می کرد و از این طریق برخوردهای قضایی با دانشجویان معترض سازماندهی میشد. همچنین در جریان رد صلاحیت‌های مجلس، طائب نقش فعالی در رساندن پیام‌های بیت و به طور خاص مجتبی خامنه‌ای به احمد جنتی داشت. در رد صلاحیت‌های گسترده‌ای که در انتخابات مجلس هفتم صورت گرفت هم همین اتفاق تکرار و پیام‌های صادره از بالا از طریق حسین طائب به احمد جنتی ابلاغ شد.
از سال ۸۴ حسین طائب به سفارش مجتبی خامنه‌ای به بسیج منتقل شد. در این دوران بود که وظیفه اصلی سازماندهی تقلب در انتخابات دهم و سرکوب‌های بعد از کودتا هم به طور کامل به بسیج واگذار شد. بسیج یکی از بازوهای اصلی کودتای پس از انتخابات بود که به ریاست طائب و در کنار سپاه، وزارت اطلاعات و صداوسیما هر کدام نقش جداگانه‌ای در سرکوب مردم ایفا کردند.
 تنها نیروهایی که در جریان سرکوب‌های اخیر اجازه حمل سلاح داشت، بسیجیانی بودند که به دستور حسین طائب مسلح شدند و برای برخورد با معترضین به میدان آمدند. نخستین نقش اساسی طائب در سرکوب‌های مسلحانه خیابانی توسط نیروهای بسیج در شامگاه راهپیمایی میلیونی بیست و پنجم خرداد در میدان آزادی ایفا شد. بعدازظهر آن روز نزدیک به صد بسیجی مسلح به سلاح گرم به سازماندهی فریدالدین حدادعادل در میدان آزادی حضور یافتند. درگیریهایی که میان نیروهای بسیج و مردم معترض در آن روز رخ داد به کشته شدن نزدیک به ده نفر از مردم مظلوم انجامید.
سازماندهی نیروهای بسیجی در انتخابات اخیر به طور خاص شامل دو شاخه می‌شد:
1- اطلاعات بسیج که در ابتدای کار مسوولیت بازجویی دستگیرشدگان رده یک (شامل سران احزاب و فعالان رده یک ستادها و کمپین‌های انتخاباتی) را عهده دار بود و  مسوولیت اجرایی آن را سردار نقدی بر عهده داشت.
2- بخش اجرایی بسیج که وظیفه‌اش سرکوب‌های خیابانی از جمله سرکوب معترضان حاضر در میدان آزادی در بیست و پنجم خرداد بود و مسوولیت آن را شخصی به نام محقق بر عهده داشت.
محقق از ناحیه پا نیز در جنگ آسیب دیده و پایش قطع شده است در دوران دفاع مقدس فرمانده گردان حبیب لشکر حضرت رسول بود که فرماندهی آن لشکر را محمد کوثری، نماینده کنونی مجلس، بر عهده داشت. مجتبی خامنه‌ای هم سرباز همین گردان حبیب بود و طرح دوستی او با حسین طائب هم از همان جا ریخته شد. بعد از جنگ تحمیلی بیشتر اعضای گردان حبیب به تیم مشورتی مجتبی خامنه‌ای بدل شدند و مسوولیت سرکوب ها را هم بر عهده گرفتند.
جای بسی تاسف و شگفتی است که برخی چهره‌های شناخته شده گردان حبیب که روزی برای سرکوب نیروهای بعثی بسیج شده بودند، بعد از گذشت نزدیک به دو دهه از جنگ، امروز میدان آزادی را با شلمچه اشتباه گرفته‌اند و گویی برای سرکوب، فرقی میان هموطنان ایرانی خودشان با سربازهای متجاوز عراقی نمیشناسند. قانون‌شکنانیها و خشونت‌طلبیهای اشخاصی نظیر حسین طائب یا مسعود صدرالاسلام چیزی نیست که به این راحتیها بتوان از کنار آن گذشت و با گذر زمان آن‌ها را فراموش کرد.(برگرفته و خلاصه شده از سایت موج سبز)


یک برگ از یک بولتن محرمانه سند از این معتبر تر؟

این یک صفحه از بولتن داخلی حزب موتلفه اسلامی است.http://img269.imageshack.us/img269/5826/562746e1c49d05a62b4d021.jpg یا بولتنی است که دراختیار رهبری موتلفه اسلامی قرار می گیرد. یکی از خوانندگان پیک نت آن را جهت انتشار برای ما فرستاده است. نمی دانیم تمام این صفحه تاکنون جائی منتشر شده یا نه، اما میدانیم که یک پاراگراف آن قبلا در سایت موج سبز و یا جرس منتشر شده بود. همان که درباره تخلفات در کهریزک است و اکنون که کل صفحه برای ما فرستاده شده، بخش های دیگری را نیز در آن یافته ایم که صریح تر از آن پاراگراف به جنایات اشاره شده است. در کنار این بخش ها خط کشیده شده است برای دیدن تصویر کامل بر روی ان کلیک کنید



Monday, September 21, 2009

تنها راهی که برای خامنه ای باقی مانده، عمل به توصیه خیرخواهانه آیت الله دستغیب است

تنها راهی که برای خامنه ای باقی مانده، عمل به توصیه خیرخواهانه آیت الله دستغیب است. وی باید از رفتار خود توبه کرده و از مردم ایران عذرخواهی نموده و اعتراف کند که آرای مردم به میرحسین را غصب نموده و بجای آن آرای تقلبی و ساختگی را جایگزین و احمدی نژاد را غاصبانه بر کرسی نشانده است. فقط چنین اظهاراتی مقبول مردم خواهد بود.
مردم نیز باید هوشیار بوده و فریب نیرنگهای حکومت را نخورند. ما هرگز بر اساس موضع گیری های حکومت برای حرکتهای بعدی خود برنامه ریزی نکرده ایم و افزونتر از آن که روی نقاط ضعف حکومت حساب کنیم، بر نقاط قوت خود تاکید و ایستادگی نموده ایم. برنامه حکومت، چه سرکوب باشد و چه نرمش، برنامه جنبش سبز حرکت به جلو و برداشتن قدمهای بعدی است. این حکومت است که باید گامهایش را با قدمهای ما هماهنگ نماید. از آغاز جنبش تا کنون، این همواره حکومت بوده که منفعل بوده است.
در روز قدس، مردم بجای اینکه به تهدیدها و عربده کشی های حکومت توجه کنند، به خیابانها آمده و همه برنامه ریزی های کودتاچیان را بر هم زده و با پتک بر صورتشان کوبیدند. این ابتکار عمل و پیشرو بودن باید حفظ شود و ما همه امکاناتمان را برای اول مهر و بازگشایی دانشگاهها و مراکز آموزش بسیچ نمائیم. باشد تا بزودی باز هم رهبر را در نماز جمعه دیگری در مهرماه ببینیم که گامهای بیشتری به عقب برداشته و آرام آرام آماده گفتن جمله تاریخی: «من صدای انقلاب شما را شنیدم» شده باشد

دلیل وحشت و عقب نشینی خامنه ای



عید سبز فطر بر شما مبارک

آیات عظام منتظری، موسوی اردبیلی، صانعی، بیات زنجانی، دستغیب دوشنبه را عید فطر اعلام کردند
عید سبز فطر بر شما مبارک

ادامه راه سبز «ارس»: مراجع تقلید شیعه ، آیات عظام منتظری، موسوی اردبیلی، صانعی، بیات زنجانی ، دستغیب با اعلام پایان ماه مبارک رمضان عید فطر را به عموم مسلمانان تبریک گفتند.

بنا بر اعلام این مراجع تقلید شیعه روز دوشنبه 30 شهریور ماه عید فطر بوده و مصادف است با اول شوال المکرم 1430 هجری قمری.

همچنین آیت الله صانعی در پیام تبریک خود به مناسبت عید فطر در یک توصیه شرعی درباره کسانی که روز یکشنبه را افطار کرده اند، تاکید کرد« چنانچه شخصی روز سی ام ماه مبارک رمضان را عید فطر دانست و روزه خود را افطار نمود، پس از اطلاع از موضوع واجب است تا غروب از خوردن و آشامیدن و آنچه مبطل روزه است پرهیز نموده و بعد از ماه رمضان قضای آن را بجا آورد ولی کفاره ندارد چون از روی عمد و علم نبوده است.»


Sunday, September 20, 2009

مهم: امروز سی ام ماه مبارک رمضان است

امروز سی ام ماه مبارک رمضان است:
«ارس» بنا به اطلاعات دریافتی از دفاتر مراجع تقلید شیعیان آقایان سیستانی ، منتظری و صانعی به اطلاع می رساند تا کنون رویت هلال ماه شوال برای حضرات آقایان آیت الله العظمی سیستانی ، آیت الله العظمی منتظری و آیت الله العظمی صانعی ثابت نشده است، و امروز یکشنبه 29/شهریور روز 30 ماه مبارک رمضان میباشد


Saturday, September 19, 2009

از روز قدس - حضور خاتمی و کروبی در راهپیمایی سبز

 حضور خاتمی و کروبی در راهپیمایی سبز
مهدی کروبی و سیدمحمد خاتمی در میان مردم سبزاندیش تهران حضور یافته و راهپیمایی کردند. در میانه مسیر رئیس‏جمهور سابق کشورمان مورد حمله برنامه‏ریزی شده عده‏ای از اراذل و اوباش، به سرکردگی ابوالفضل شریعتمداری، فرزند مدیرمسئول هتاک کیهان قرار گرفت.



سرگیجه دیروز گزارشگران صدا و سیما

احمدی نژاد دیروز سعی کرد از خود اعتماد به نفس نشان بدهد و به همین دلیل بخشی از راه رفتن به دانشگاه جهت سخنرانی را در محاصره هواداران بسیجی اش طی کرد. وسط این معرکه خبرنگار شبکه دوم صدا و سیما هم سر راه ایشان سبز شد تا با رئیس جمهور رشیدی که همراه با چماقداران و قمه کشان راه می رفت مصاحبه کند.دقایقی از این مصاحبه از صدا و سیما پخش شد. یعنی همان دقایقی که صدای فریاد مردم که می گفتند “احمدی استعفا استعفا” بلند بود و بناچار مصاحبه را قطع کردند. زمانی که احمدی نژاد بهحوالی خیابان انقلاب رسید، مردم فریاد
می زدند: " دروغگو،دروغگو، 63 درصدت کو؟". باز صدا و سیما نتوانست پوشش خبری به مسیر پیمائی رئیس دولت کودتا بدهد.


Thursday, September 17, 2009

"عدو شود سبب خیر اگر خدا خواهد" سخنرانی احمدی نژاد، هدیه‌ای بزرگ به سبزها

کودتاچیان صبح امروز پس از تناقض‌گویی‌ها و تعطل‏های بسیاری که نشان از درگیری‌های پشت پرده داشت، از عدم اقامه نماز توسط آیت‌الله هاشمی خبر دادند و ضمن معرفی احمد خاتمی به عنوان خطیب جمعه روز قدس، محمود احمدی‌نژاد را نیز سخنران پیش از خطبه‌ها اعلام کردند.

همه می‌دانند که اگر احمدی نژاد در روز یکشنبه بعد از کودتای انتخاباتی، جلوی زبانش را گرفته بود و مخالفان میلیونی‌اش را خس و خاشاک نمی‌نامید، شاید اعتراضات روزهای بعد تا آن حد گسترده نمی‌شد. این بار هم اما ظاهرا آنها خدمت بزرگ دیگری به معترضان روا داشته‌اند و با دست خود کاری کرده‌اند که برنامه سبزها برای حضور در راهپیمایی روز قدس، از هم‌اکنون موفق جلوه کند.

نه تنها امام جمعه شدن احمد خاتمی باعث خواهد شد که اکثر مردم پس از راهپیمایی به نمازجمعه نروند و بدین ترتیب حضور سبزها بیش از پیش متمایز شود و کار آنها نیز راحت تر شود که نیاز به همراه داشتن سجاده و جانماز ندارند، بلکه اعلام سخنرانی رئیس دولت کودتا پیش از خطبه‌ها نیز از سویی مخالفان را مصمم‏تر خواهد کرد و از سوی دیگر به آن‏ها فرصت خواهد داد که در زمان سخنرانی او، در اطراف دانشگاه تهران و در هر جایی که هستند، فریاد الله‏اکبر و مرگ بر دیکتاتور سر دهند و ثابت کنند که منتخب واقعی آن‏ها، احمدی‌نژاد نیست.

چه فرصتی از این بهتر و چه خدمتی از این برتر! واقعا جا دارد که سبزها از کودتاچیان به خاطر این اشتباهات سرنوشت‌ساز تشکر کنند!

راست گفت آیت‌الله صانعی که "الحمد لله الذی جعل اعدائنا من الحمقاء"

پس همانطور که پیشتر هم اشاره شده بود، روز قدس سبز، روز جنبش سبز است و حضور یا عدم حضور اکبر هاشمی رفسنجانی تنها در حضور و یا عدم حضور مردم در نماز جمعه‏ای که پس از راهپیمایی سبز روز قدس اقامه خواهد شد موثر است.

در واقع با توجه به اعلام حضور سیدمحمد خاتمی، میرحسین موسوی و مهدی کروبی در راهپیمایی سبز روز قدس و دعوت تمامی گروه‏های حامی جنبش سبز برای شرکت در این برنامه، این حرکات مذبوهانه به یقین پاسخ درخور ملت فهیم و سبزاندیش ایران را در پی خواهد داشت و حضور تاریخی مردم در راهپیمایی سبز روز قدس و عدم شرکت در نماز جمعه این روز بر رسوایی بیشتر حامیان کودتا خواهد افزود.



Wednesday, September 16, 2009

موسوی: در کنار مردم و همراه مردم در راهپیمائی روز قدس شرکت می کنم موسوی، کروبی، خاتمی و هاشمی در روز قدس

دفتر میرحسین موسوی اعلام داشت که در روز قدس، وی همراه با مردم در راهپیمائی شرکت خواهد کرد. بلافاصله در شهرهای بزرگ ایران که در آنها، مانند تهران راهپیمائی روز قدس برگزار می شودحضور موسوی، کروبی، خاتمی و هاشمی در روز قدس، متننی را برگرفته از اعلام روز قدس از سوی آیت الله خمینی بصورت وسیع همراه با عکس میرحسین موسوی منتشر و میان مردم پخش کرده اند. این متن که روی شبکه اینترنت نیز قرار گرفته است، به جنگ سانسور اخبار میرحسین موسوی و مهدی کروبی در رسانه های مکتوب و تصویری ایران رفته است. حتی سایت های وابسته به میرحسین موسوی را در ایران فیلتر کرده اند
موسوی، کروبی، خاتمی و هاشمی در روز قدس
ادامه راه سبز «ارس »:.رئيس جمهور سابق كشورمان، سید محمد خاتمی، همگام با مردم فهیم ایران در راهپيمايی سبز روز قدس شركت خواهد كرد.
یك مقام مسئول در دفتر سیدمحمد خاتمی به خبرگزاری ایلنا گفت: روز قدس میراث ماندگار امام‏ خمینی در اعتراض به اشغال سرزمین فلسطین و سركوب ملت مظلوم این سرزمین است.
وی افزود: فلسطین مظهر مظلومیت و استیفای حق در روزگار ماست و همه باید این روز را بزرگ بداریم و آقای خاتمی نیز مانند سنوات گذشته در راهپیمایی مردم شریف تهران در روز قدس شركت خواهند كرد. پیش از این حضور مهدی کروبی، اکبر هاشمی رفسنجانی و میرحسین موسوی نیز در راهپیمایی سبز روز قدس قطعی شده بود


موجودیها

مرا بشناس

من ایرانی هستم و برای اعتلای نام ایران هر کار پسندیده ای را که به حقوق مدنی و انسانی دیگران خدشه وارد نکند انجام می دهم و این وبلاگ تا زمان سقوط دیکتاتوری در ایران با منبع قرار دادن سایت های روشنفکران ایرانی در زمینه اطلاع رسانی به هم میهنان حق طلب فعالیت خواهد کرد.