هشدار امام راحل را دریابید که: «حواستان را جمع کنيد که نکند يک مرتبه متوجه شويد که انجمن حجتيه‌اي‌ها همه چيزتان را نابود کرده‌اند.------------گاندی : ابتدا شما را نادیده می گیرند، بعد به شما می خندند، بعد با شما مبارزه می کنند، آنگاه شما پیروز خواهید شد!

Saturday, October 31, 2009

بیانیه شماره ۱۴ میرحسین موسوی در آستانه سیزدهم آبان

ادامه راه سبر«ارس»: چیزی که ما می‌توانیم از این ماجرا بیاموزیم آن است که خود دچار افراط نشویم. دیر یا زود – بلکه به امید خدا بسیار زود – مخالفان مردم صحنه را ترک می‌کنند.
آیا آن روز باید کشوری تخریب شده برای ملت باقی بماند؟ آن چیزی که امروز باید نگران آن باشیم مصالح کشور است، زیرا کشور جز صاحبان اصلی‌اش کسی را ندارد که در این باره ابراز نگرانی کند.
ساختن فردا را باید از امروز آغاز کنیم. باید برای فردا چنان مهیا باشیم که اگر همین فردا از راه رسید یکه نخوریم. باید هریک از ما مردم نه فقط نقش پیشوایی که مسئولیت آن را نیز بر عهده خود احساس کنیم.
مهندس میرحسین موسوی در آستانه ی یوم الله سیزدهم آبان بیانیه ای خطاب به ملت شریف ایران صادر کرد . متن کامل این بیانیه به شرح زیر است:

بسم الله الرحمن الرحیم

در تاریخ معاصر ما سیزدهم آبان یادآور سه حادثه است. در نخستین از این رویدادها امام خمینی از ایران تبعید شد و نهضت در فترتی سیزده ساله فرورفت. رژیم شاه پس از به دست آوردن چنین نتیجه‌ای باید خود را شماتت کرده باشد که چرا این راه حل ساده را پیش از آن به کار نبست. یک قیام بود و یک امام که وقتی از صحنه دور شد دیگر چیزی از شور تحول‌خواهی باقی نماند. آیا به راستی امام خمینی در حرکتی که آغاز کرد تنها بود؟ هرگز چنین نبود، زیرا هرگز چنین نیست که یک فرد بتواند به تنهایی در صحنه جامعه تحولات نمایان ایجاد کند. پیروان او بسیار بودند، اما آنان شبیه به یارانی نبودند که سال‌ها بعد پیرامونش را گرفتند، آن زمانی که گفت «رهبر ما آن طفل سیزده ساله است …»

دومین سیزدهم آبان روز رهبران سیزده ساله است؛ دانش‌آموزانی که برای تظاهرات در محوطه دانشگاه تهران گرد آمده بودند و مورد یکی از سبعانه‌ترین کشتارها قرار گرفتند. تجربه رژیم از حوادث دهه چهل بود که موجب چنین حرکات خونینی شد. تصور بر آن بود که اگر با همان قاطعیت گذشته عمل کنند از نو به همان نتایج خیره‌کننده دست می‌یابند، حال آن که زمینه اجتماعی کاملا تغییر کرده بود؛ زمین تغییر کرده بود و زمان تغییر کرده بود و مهمتر از آن جان انسان‌ها تغییر کرده بود. دیگر حکومت شاهنشاهی با یک امام تنها روبرو نبود. این بار کسانی گرد او جمع شده بودند که شاید به اندازه پدرانشان او را نمی‌شناختند یا سخنانش را نشنیده بودند، اما به اندازه امام خود شور در سینه داشتند؛ آنها همچون پدرانشان برای به راه ‌افتادن لازم نبود که پی‌درپی شماتت شوند.

درباره سومین سیزده آبان بسیار گفته شده است، تا جایی که بعید است کمترین اطلاعی از آن ماجرا ناگفته مانده باشد؛ از جمله آن که در این رویداد امام از دانشجویان مسلمان پیروی کرد. ظاهرا این دانشجویان بودند که خود را پیرو خط امام می‌خواندند، اما در واقع این امام بود که حرکت آنان را دنبال نمود. قطعا هیچ‌یک از رهبران و فرماندهان انقلاب در شکل دادن به آنچه در این روز اتفاق افتاد نقشی نداشت. حتی خود دانشجویان تصور می‌کردند بعد از چند روز حادثه تمام می‌شود و به خانه‌هایشان باز می‌گردند. ولی امام این رویداد را پیگیری کرد و آن را انقلابی بزرگ‌تر از انقلاب اول نامید. تنها امامی که درد یک سکوت سیزده ساله را چشیده باشد می‌داند که جامعه‌ای شکل‌یافته از چوب‌های فرمانبر و خشک از خود جوششی ندارد و حیات پاکیزه‌ای ندارد. او مردم را رهبر می‌پسندید، زیرا می‌دانست که گذر از یک گردنه تاریخ برای سعادت هیچ ملتی کافی نیست. آنان باید از چنان خودانگیختگی و بصیرتی برخوردار شوند که در هر عصری و نسلی بتوانند راه را از بیراهه بشناسند و بپیمایند. مردم ما امروز رهبرانند و این همان آرزوی بزرگی است که امام برای آنان داشت. او ما را دعوت ‌کرد به سوی آن چیزی که ما را زنده می‌کرد.

آنک سیزدهم آبان، این سبزترین روز سال دوباره از راه می‌رسد. آیا امروز قابل‌تصور است که حرکت مردم بر اثر بازداشته شدن همراهی از همراهی خاموش شود؟ اگر اینگونه باشد دستاوردهای چهل و پنج سال تاریخ معاصر خود را از دست داده‌ایم، و اگر چنین نباشد این نشانه‌ای از ریشه‌های انقلابی ماست. ما به اتکای این ریشه‌هاست که سبز شده‌ایم، ریشه‌هایی که اگر از آنها دور شویم به همان چیزی تنزل خواهیم کرد که مخالفان مردم آرزو می‌کنند. به این خاطر است که جا دارد با هر تلاش افراطی در این جهت برخوردی احتیاط‌آمیز داشته باشیم.

حرکت ما از واگذار کردن اسلام به جبهه خرافه‌پرستان و سپردن انقلاب به دست نااهلان و نامحرمان، از ناچیز شمردن میراث و میوه مبارزات یک‌صدساله مردم ایران و جایگزین کردن آن با تصوراتی گنگ، و از جدایی و بیگانگی نسبت به ریشه‌های تاریخی‌اش نفع نمی‌برد، و اگر برخی دولت‌های بیگانه بر ترویج چنین تمایلاتی اصرار دارند شاید در این کار سودی ملاحظه می‌کنند. آنها اگر لازم باشد با وجدانی آرام بر سر جنبش امروز ایرانیان پشت میز معامله می‌نشینند و به همان مقدار آزادی و توسعه سیاسی که در کشورهای همسایه‌ وجود دارد برای ملت ما قناعت می‌کنند و در این قناعت قابل سرزنش نیستند. این ما هستیم که اگر مصالح خود را به درستی تشخیص ندهیم باید ملامت ‌‌شویم.

این روزها هر نگاهی که به نگاهی می‌افتد از پیروزی می‌پرسد. کی به آن می‌رسیم؟ چه چیز ما را به آن می‌رساند؟ کدام قدم و اقدام آن را به پیش می‌اندازد؟ و چه چیز آن را کمال می‌بخشد؟ تمامی وجود ما دعا و سوال است و وعده خداوند که فرمود هر آنچه مسئلت کنیم مقداری از آن را اجابت خواهد کرد. و آتاکم من کل ما سالتموه. (و از هرآنچه از او خواستید به شما داد). همین که خواسته‌ای در جامعه متولد می‌شود دیگر هیچ کس قادر نیست از برآورده شدن آن ممانعت کند و دولت‌ها تنها می‌توانند بر مقادیری چون زمان و میزان و شکل تحقق آن تاثیر بگذارند.

آیا ما هم می‌توانیم بر این مقادیر اثر داشته باشیم؟ آری. المعروف بقدر المعرفه؛ انسان‌ها به قدری که بصیرت و آگاهی از خود به نمایش می‌گذارند در خور نیکویی‌ها قرار می‌گیرند. کما این که در این چند ماه مردم ما بیش از آن که از رنج‌های خود گنج به دست آورده باشند از برکات خردمندی خود بهره‌مند شده‌اند.

راه سبز ما یک مسیر عقلانی است و این یک بشارت است، زیرا نشان می‌دهد که ما تا انتها بر سر خواسته‌های خود مستحکم خواهیم ایستاد. اگر دچار تندروی و رفتارهای افراطی بودیم شک نکنید که با دستانی خالی از نیمۀ راه باز می‌گشتیم، زیرا افراط راه را برای تفریط باز می‌کند. اگر برای قبول این حقیقت به مثال نیاز دارید به سیاست خارجی دولتمردان بنگرید. همان وقتی که آنان مناسبات بین‌المللی کشور را به اغراض تبلیغاتی آلوده کردند و از خردورزی و متانت کناره گرفتند می‌شد حدس زد که به زودی مصالح بلندمدت مردم را به هیچ معامله خواهندکرد. شانزده سال پیش از این تهیه سوخت برای تاسیسات هسته‌ای تهران امری بود که نه مسئولان و نه رسانه‌ها انجام آن را یک خبر مهم تلقی نمی‌کردند. امروز قسمت اعظم محصول فعالیت‌های هسته‌ای کشور ،که این همه جاروجنجال به خود دیده و چندین تحریم برای ملت به همراه آورده است، گویا باید برای تامین همین نیاز ساده تحویل کشورهای دیگر شود، شاید بعدها لطف کنند و اندکی سوخت در اختیار ما بگذارند. آیا این یک پیروزی است؟ یا یک تقلب آشکار، که چنین تسلیمی فتح‌المبین نامیده شود؟

دولتمردان نه مشکلات جهان را حل کردند و نه بر حقوق تردیدناپذیر ملت خود تاکید نمودند، که با گشاده‌دستی از این حقوق عقب نشستند. آنها نشان دادند که حتی در تسلیم شدن و کرنش کردن افراط‌گرند. حتی اگر با تلاش دلسوزان از واگذاری دستاوردهای کشور در زمینه انرژی صلح‌آمیز هسته‌ای جلوگیری شود از عواقب افراط و تفریط‌های دولتمردان ایمن نشده‌ایم، زیرا رفتارهای آنان زمینه را برای اجماع بین المللی جهت اعمال تحریم‌ها و فشارهای بیشتر به ملت ما فراهم کرده است.

چیزی که ما می‌توانیم از این ماجرا بیاموزیم آن است که خود دچار افراط نشویم. دیر یا زود – بلکه به امید خدا بسیار زود – مخالفان مردم صحنه را ترک می‌کنند. آیا آن روز باید کشوری تخریب شده برای ملت باقی بماند؟ آن چیزی که امروز باید نگران آن باشیم مصالح کشور است، زیرا کشور جز صاحبان اصلی‌اش کسی را ندارد که در این باره ابراز نگرانی کند. ساختن فردا را باید از امروز آغاز کنیم. باید برای فردا چنان مهیا باشیم که اگر همین فردا از راه رسید یکه نخوریم. باید هریک از ما مردم نه فقط نقش پیشوایی که مسئولیت آن را نیز بر عهده خود احساس کنیم.

تاکید بر اجرای بدون تنازل قانون اساسی یک راهبرد کلیدی برای ساختن فرداست. با چنین راهبردی ما در تاریکی قدم نمی‌گذاریم و میراث‌های به جا مانده از مبارزات نسل‌های پیشین را به هیچ تقلیل نمی‌دهیم. و هر آنچه از آرمان‌ها و خواسته‌هایمان که جا بماند با زندگی‌های خود آن را به دست می‌آوریم، زیرا ساختار ظاهری هرگز تمام آن چیزی، بلکه قسمت اصلی آن چیزی نیست که در جامعه واقعیت دارد. بخش اصلی این واقعیت زندگی‌های ماست. دستگاه ظاهری می‌تواند فرزندان انقلاب را همچون تبهکاران دستگیر کند و لباس‌های تحقیرآمیز بر قامتشان بپوشاند و مردم می‌توانند با نگاهشان از آنان قهرمان بسازند و به آنان افتخار کنند. در این رودررویی کدامیک برنده‌اند؟ دستگاه ظاهری می‌تواند آنان را در دادگاه‌های نمایشی محکوم کند و نگاه مردم می‌تواند آنان را در پیشگاه وجدان خویش حاکم بداند. به راستی کدامیک از این دو در واقعیت جامعه حکومت می‌کنند؟ دستگاه ظاهری با برخوردهای توهین‌آمیز خود خانواده‌های آنان را سرافکنده و خوارشده می‌خواهد و نگاه‌های مردم آنان را در عین تلخ‌کامی‌هایی که می‌چشند سربلند می‌بیند. کدامیک از این دو نگاه بر احساس این خانواده‌ها چیره است؟ دقت کنید که تنها در نگاه مردم این همه قدرت وجود دارد و تا اینجای کار هنوز حرفی از دیگر توانایی‌های آنان نگفته‌ایم. دستگاه ظاهری می‌تواند برای این خانواده‌ها تنهایی و عسرت تدارک ببیند و مردم می‌توانند آنان را در آغوش بگیرد؟ به راستی کدامیک از این دو بر کار خود غالبند؟ دستگاه ظاهری می‌تواند دانشجویان غریب را به جرم ابراز عقیده از خوابگاه محروم کند و معیشت آنان را در تنگنا قرار دهد و شبکه‌های اجتماعی می‌توانند با حمایت‌‌های خود از آنان پشتیبانی کنند. تاثیر اقدام کدامیک از آنها بیشتر است؟ به راستی کدامیک از آنها قدرتمندتر است؟ بلکه اساسا تقابلی میان این دو وجود ندارد؛ یکی هست و دیگری نیست، زیرا این زندگی‌های ماست که به هر امری در نظم ظاهری جامعه معنا می‌بخشد. ما در چند ماه گذشته نه با شکستن این نظم، که با تغییر معنا دادن به آن از راه زندگی‌هایمان صحنه جامعه را تغییر دادیم. ما چه نیازی به شکستن این نظم داریم در حالی که در هر شرایطی این ما هستیم که با زندگی‌های خود به آن جهت می‌دهیم.

بعد از این نیز راه ما این است. در شرایطی که اصول متعدد قانون اساسی بتوانند بی‌محابا معطل بمانند حقیقت آن است که فرقی میان قانون خوب و بد وجود ندارد. ساختار سیاسی کشور اگر بهترین نظم ممکن باشد به چه کار می‌آید اگر زندگی‌های ما به آن اعتبار نبخشد، یعنی معنی برایش تدارک نبیند، آن را تنفیذ نکند و اجرای بدون تنازل آن را مطالبه ننماید؟ به همین ترتیب اگر این ساختار واجد اشتباهات و عقب افتادگی‌های واضح بود ما تنها در صورتی می‌توانستیم آن را اصلاح کنیم که نخست معنای آن را اصلاح می‌کردیم و این کار را با زندگی‌های خود انجام می‌دادیم.

البته بسیارند ملت‌هایی که این توانایی خود را به جا نمی‌آورند و ترجیح می‌دهند قدرت را به قدرتمندان وابگذارند. آنها در جامعه خود پیشوا نیستند، ولی مردم ما هستند.

سیزدهم آبان میعادی است تا از نو به یاد آوریم که در میان ما مردم رهبرانند. این روز عزیز را به ملت ایران تبریک می‌گویم و برای گروهی از آفرینندگان این مناسبت که اینک در بندند و دیگر اسیران نهضت سبز از خداوند آزادی، شکیبایی و پاداشی متناسب با نیت‌های بلندشان آرزو می‌کنم.

میرحسین موسوی
۰۹ آباتماه ۱۳۸۸


پیغام تاج‌زاده از زندان به شریعتمداری: اگر اعتماد به نفس لازم را داری خودت را برای مناظره با من آماده کند

پارلمان‌نیوز: سید مصطفی تاجزاده روز گذشته در ملاقات با خانواده خود از ایشان خواست هیچگونه شکایتی از هیچ یک از اتهام زنندگان به ایشان توسط وکلایشان نشود.
به گزارش پایگاه خبری فراکسیون خط امام(ره)مجلس«پارلمان‌نیوز»، فخرالسادات محتشمی پور همسر سید مصطفی تاجزاده گفت:«در ملاقات روز گذشته با ایشان پس از این که برگه امضاء شده و تأیید شده وکالتنامه توسط زندان به ما داده شد آقای تاج‌زاده از من خواست که هیچ شکایتی از طرف ایشان از کسانی که طی مدت زندانی بودنشان انواع تهمت و افترا و بدگویی و پرونده سازی علیه وی را داشته اند نشود.»
وی افزود:«من هیچگونه شکایت شخصی ندارم و همه را به دادگاه عدل الهی واگذار می کنم. شکایت من تنها از کسانی است که حق مردم را پایمال کرده و می‌کنند که پس از بیرون آمدن از زندان خودم پی‌گیری خواهم کرد.»
تاج‌زاده همچنین برای حسین شریعتمداری که آتش افروزی‌هایش طی سالیان بر هیچ منصفی پوشیده نیست پیغام داد که:«اگر در خود اعتماد به نفس لازم را می‌بیند برای مناظره‌ای زود هنگام در هر محل و ساعت و شرایطی که خود پیشنهاد دهد، آماده کند و اینجانب حاضرم از همین سلول و من از همین سلول انفرادی مستقیم به محل مناظر بیایم و بدون این که نیاز به تهیه و جمع‌آوری سند و مدرکی داشته باشم ثابت کنم که چه کسی طی این سی سال بیشترین خدمت را به آمریکا و اسرائیل کرده است.»
همسر تاجزاده اولین مواجهه آقای تاجزاده را با برادرش که درست در زمان دستگیری وی، تنها دخترش را از دست داده بود، بسیار تلخ و دردناک توصیف کرد و گفت:«ایشان تنها چیزی که از مرتضوی خواسته بوده دریافت خبری از وضعیت برادرزاده بیمارش بوده است که به علت عدم پاسخگویی او به قول خودشان چند شب متوالی نماز شب اول قبر برای او خوانده است.»
محتشمی پور گفت:«ای کاش همه ما برای محکم کردن مبانی اعتقادی خود تلاش کنیم و حق بودن موت و قیامت و حشر را آن به آن گواهی دهیم که در این صورت حق مردم را ضایع نخواهیم کرد.»
همسر تاجزاده همچنین گفت:«ایشان با اطمینان خاطر از قانونی‌بودن همه فعالیت های سی ساله‌اش، خدمتگزاری مردم را برای خود افتخار دانست و از من خواست اگر صلاح می‌دانم با رسانه های خارجی مصاحبه نکنم و من هم به ایشان گفتم که او در داخل زندان از فضای اختناق خبری حاکم بر رسانه‌های داخلی بی‌اطلاع است و نمی‌داند که ما ایرانیان مسلمان همچنان در کشور اسلامیمان از جریان سالم ارتباطات به دور هستیم و رسانه ملی همچنان میلی رفتار می‌کند و خبرگزاری‌ها و مطبوعات دولتی با استفاده از بودجه بیت المال فقط تریبون یک جناح و سلیقه خاص هستند و اتفاقاً با تحریکاتی که می‌کنند بیش از همه آب به آسیاب دشمنان ایران و اسلام و انقلاب می‌ریزند.»
محتشمی‌پور وضعیت روحی همسرش را عالی ارزیابی کرد و گفت:«ایشان آمادگی کامل برای حضور در دادگاه و دفاع از خود دارد ولی متأسفانه هنوز با وجود ارجاع پرونده به دادگاه (شعبه 15) پرونده در اختیار وکلای ایشان قرار نگرفته و ملاقاتی هم با موکل خود نداشته‌اند.»


مذاکرات اتمی با ایران یا تسلیم بلاشرط و یا پذیرش اجماع جهانی

از پنجشنبه صبح تا جمعه شب، یعنی در طول 48 ساعت سیب مذاکرات اتمی چرخ های بسیار خورد و هنوز در حال چرخش است. در چرخش 48 ساعته مورد اشاره، معلوم شد که اختلافات در راس حاکمیت پیرامون توافقی که جلیلی با خود از ژنو ایران آورده و البرادعی در وین آن را دنبال کرده بود به نتیجه ای چند پهلو رسیده است. درحالی که احمدی نژاد، که دیگر حرف ها و باصطلاح خالی بندی های او را کسی گوش نمی کند و قبول ندارد، از یک پیروزی اتمی دیگر در مشهد سخن گفت، پاسخی که رسما به آژانس داده شد، مغایر توافق جلیلی در ژنو بود. یعنی ایران اطلاع داده که توافق جلیلی را قبول ندارد و تنها حاضر است مرحله به مرحله اورانیوم غنی شده زیر 4 در صد خود را تحویل روس ها و فرانسوی ها بدهد تا آن را با در صد 20 به ایران باز گردانند. یعنی یک مقداری بدهند و بعد از اینکه این مقدار را در غنای 20 درصد دریافت داشتند، گام بعدی را برای دادن مرحله دوم اورانیوم بردارند. منطقی که غلط نیست، گرچه اصل توافق جلیلی در ژنو غلط است. نه تنها غلط، بلکه تسلیم بلا شرط است. چنان تسلیمی که بلافاصله نخست وزیر اسرائیل "نتانیاهو" از آن استقبال کرد. تسلیم، پس از آن که سه قطعنامه شورای امنیت را روی دست مردم ایران گذاشتند و تنگناهای بین المللی را به ایران تحمیل کردند و یک کودتای نظامی نیز علیه مردم انجام دادند. توافق جلیلی در ژنو مانند قبول صلح از جانب طرف شکست خورده در یک جنگ بود و با همین نظر، پیک نت در اولین خبر مربوط به پایان مذاکرات ژنو با عنوان "جلیلی در ژنو زانو زد" خبر را منتشر کرد.

بدنبال فاش شدن هسته مرکزی پاسخ رسمی جمهوری اسلامی به آژانس اتمی، موج جدید از واکنش ها آغاز شد که تائید کننده آن نظر میرحسین موسوی است که در دیدار با شیخ مهدی کروبی به آن اشاره کرده بود. یعنی اگر توافق ژنو را قبول کنند یعنی تسلیم بلاشرط، آن هم پس از اینهمه هزینه که روی دست نظام و مردم گذاشتند و اگر رد کنند، شرایط تحقق اجماع جهانی علیه ایران را فراهم کرده اند.

آنچه که پس از دریافت پاسخ ایران، اکنون در راس اخبار جهانی است اینست که ایران توافق ژنو و وین را رد کرده و به جهان پاسخ منفی داده است. یعنی همان خطری که میرحسین موسوی به آن بعنوان شرایط اجماع جهانی علیه ایران اشاره کرده بود.

نه تنها رئیس جمهور امریکا، نه تنها وزیر خارجه امریکا، نه تنها اتحادیه اروپا و حتی وزیر خارجه سوئیس بعنوان کشور حافظ منافع و رابط ایران و امریکا، بلکه تلویزیون دولتی روسیه نیز شب گذشته پاسخ ایران را نقض امضای توافقنامه ژنو و وین اعلام کردند. وزیر خارجه سوئیس این پاسخ را بازی جدیدی برای وقت کشی و به درازا کشاندن مذاکرات اتمی تفسیر کرده است.

چرخش سیب همچنان ادامه دارد و درداخل حاکمیت- میان نظامی ها، دولتی ها، رهبر و بیت او، شورای امنیت ملی- کشاکش رو به رشد است. همین جمع، در حالیکه درگیر بزرگترین و حساس ترین چالش جهانی است، در داخل کشور بیمناک 13 آبانی است که همه شرایط نشان میدهد تبدیل به روز دیگری برای راهپیمائی و تظاهرات اعتراضی مردم علیه کودتای 22 خرداد تبدیل خواهد شد.



Thursday, October 29, 2009

سخنان جدید رهبری؛ این بار نوبت کیست؟

با گذشت نزدیک به چهار ماه و ده روز از برگزاری انتخابات دهم ریاست جمهوری و به رغم تلاشهای رهبری نظام، روسای قوای سه گانه ، نهادهای نظامی و انتظامی و امنیتی، صدا و سیما و به کارگیری همه ابزارهای اقناعی و تهدیدی جمهوری اسلامی درفرونشاندن اعتراضات پس از انتخابات و عادی نشان دادن فضای سیاسی کشور و تلاش همه جانبه برای نمایش پایان گرفتن" فتنه" انتخابات، موضوع انتخابات همچنان موضوعی داغ هم در ایران و هم در خارج از مرزهای ایران محسوب می شود. هفته ای نیست که به مناسبت انتخابات دهم ریاست جمهوری برنامه، نشست، میزگرد یا کنفرانسی برگزار نشود و زوایای جدیدی از این حادثه سرنوشت ساز عیان نگردد. فضای دانشگاهها همچنان ملتهب و بحرانی ست و به تبع آن فضای عمومی کشور نیز در حالت عادی نیست. به رغم اختناق شدید خبری حاکم بر رسانه های مکتوب، هنوز می توان از لای سطور مطبوعات و ناگفته های مسئولین نظام به فضای پر التهاب اجتماعی و سیاسی کشور پی برد. همه چیز موید آنست که وجدان عمومی جامعه از نتیجه انتخابات قانع نشده و جامعه همچون آتشفشانی در آستانه فوران است. سخنان دیروز رهبر در دیدارجمعی از نخبگان سیاسی و فرهنگی هر چند دربرگیرنده یک تهدید بود، ولی بیشتر نشان از هراس و ترس رهبری حکومت از حرکت های اعتراضی مردم داشت. شاید بتوان این اظهارات را در آستانه ۱۳ آبان نشانه ای از اوج هراس رهبر جمهوری اسلامی از تجمع آینده سبزها در روز جهانی مبارزه با استکبار دانست.
جرم جدید!
مقام رهبری روز گذشته در دیدار نخبگان ، زیر سئوال بردن اصل انتخابات را بزرگترین جرم خواندند و با انتقاد از بی توجهی برخی به این جرم افزودند:" همان فردای انتخابات عده ای بدون دلیل و استدلال، آن انتخابات عظیم را دروغ خواندند آیا این جرم کمی است."
این اظهارات رهبری در حالیست که قانون مجازات اسلامی در ماده 2به تعریف جرم پرداخته و صراحتا گفته است:" ماده 2 - هر فعل يا ترك فعلي كه در قانون براي آن مجازات تعیین شده باشد جرم محسوب مي شود.
بر این اساس،به لحاظ حقوقی ، در هیچ جای قانون، نفس اعتراض و زیر سئوال بردن انتخابات جرم شناخته نشده است. از طرف دیگر دامنه اختیارات رهبری که در اصل 110 قانون اساسی به تفصیل بیان شده، اجازه تصویب یا تفسیر قانون را بر عهده ایشان ننهاده که بتوان احراز یک وظیفه جدید را در حیطه اختیار ایشان تلقی نمود و این دو مهم(تصویب ) ازجمله اختیارات قوه مقننه وتفسیر در حدود اختیار مجلس و در مواردی دادستان(قوه قضاییه) می باشد. مضاف براینکه هیچ کس آن انتخابات را دروغ عظیم نخواند، بلکه معترضین،نتیجه انتخابات را دروغ عظیم تلقی کردند.
پیغام به صحنه گردانان
آیت الله خامنه ای با اعلام برخی مسائل پشت صحنه، به دادن پیغام به عناصرصحنه گردان در اولین ساعات پس از انتخابات اشاره کردند و افزودند: "در همان ساعات اول به آنها پیغام خصوصی دادم که شما در حال شروع برخی مسائل هستید اما دیگران از آن ها سوءاستفاده می کنند و شما نمی توانید ماجرا را کنترل کنید و همانطور هم شد. در حالیکه کسانی که وارد عرصه سیاست می شوند باید مثل شطرنج بازِ ماهر، حرکات و تغییرات بعدی عرصه را نیز محاسبه و پیش بینی کنند. ایشان با اشاره به سخنانشان در نماز جمعه پس از انتخابات افزودند:" ابتدا پیغام خصوصی و نصیحت لازم داده شد اما وقتی انسان ناچار می شود برخی مسائل را علناً نیز ابراز می کند."
این سخنان برای نخستین بار است که طی ماههای اخیر از جانب آیت الله خامنه ای بیان می شود.در حالیکه پیش از این میرحسین موسوی اعلام کرده بود که شب برگزاری انتخابات چندین بار تلاشش برای تماس با رهبری انقلاب جهت ابراز نگرانی از وقوع تخلفات گسترده انتخاباتی به نتیجه نیانجامیده وبرغم تلاش فراوان، موفق به گفتگو با رهبر انقلاب نشده است.
در حالیکه اظهارات شدیداللحن آیت الله خامنه ای پس از انتخابات در اولین نماز جمعه پس از انتخابات منجر به سرکوب گسترده مردم و اوج گرفتن بازداشت ها و فشارها بر معترضین گردید، تحلیلگران بر این باورند که اظهارات جدید آیت الله خامنه ای با هدف شدت عمل بخشیدن به دور جدید سرکوبها آغاز شده است. عملیاتی که نوک حمله آن متوجه سران جنبش سبز آقایان کروبی ،موسوی و خاتمی و حتی شاید در مرحله بعد هاشمی رفسنجانی می باشد.
مسئولیت تبعات و هرج و مرج
آیت الله خامنه ای در نخستین نماز جمعه پس از انتخابات، با اشاره به اینكه زورآزمایي خیاباني بعد از انتخابات در واقع به چالش كشیده شدن اصل انتخابات و مردم سالاري است، تأكید كردند:" از همه مي خواهم به این روش غلط خاتمه دهند كه اگر خاتمه ندهند مسئولیت تبعات و هرج و مرج آن، بعهده آنها خواهد بود."
ایشان افزودند:" برخي ها بدانند كه با حركات خیاباني نمي توان اهرم فشار بر ضد نظام بوجود آورد و مسئولان را وادار كرد تحت عنوان مصلحت زیر بار خواسته هاي آنها بروند چرا كه تن دادن به مطالبات غیر قانوني زیر فشار، شروع نوعي دیكتاتوري است."
ایشان خاطرنشان كردند:" اینگونه تصورات و محاسبه ها، اشتباه است و اگر این تصورات غلط، عواقبي هم پیدا كند مستقیما متوجه فرماندهان پشت صحنه خواهد بود كه اگر ضروري شد مردم آنها را در وقت لازم خواهند شناخت."
تکرار تهدیدها در قالبی جدید

به نظر می رسد اکنون با گذشت 4 ماه از این نماز جمعه، آیت الله خامنه ای که می بیند روز به روز پایه های اقتدارش ضعیف تر شده و بیشتر توسط مخالفان به چالش گرفته می شود، بار دیگر وارد میدان شده و با جرم تلقی کردن" زیر سوال بردن انتخابات"، ضمن اعلام دوباره حمایت خود از دولت، در پی آن است که مشت آهنین خود را به معترضین نشان دهد.

آیت الله خامنه ای در دیدار دیروز خود،" مواجهه کردن مجموعه ای از مردم با نظام و کشور را آنهم در حالیکه این مجموعه، صادقانه و بدون سوءنیت وارد میدان انتخابات شده بودند، خلافی بزرگ دانستند".
باید در انتظار نشست که گروه هدف این سخنان جدید آیت الله خامنه ای، طی روزهای آینده با چه حربه تازه ای برای سرکوب و محدود شدن، مواجه خواهد شد.
بازی شروع شد

به نظر می رسد اظهارات جدید محسنی اژه ای در جمع خبرنگاران در خصوص شكایت نمایندگان مجلس از میر حسین موسوي مبنی بر اینکه:" در تاریخ 29 مهرماه سال جاري دو تن از نمایندگان مجلس متن شكوائیه كه تعداد قابل توجهي حدود 100 نفر آن را علیه موسوي امضا كرده بودند تنظیم و به بنده ارائه كردند كه دادستاني كل كشور در این خصوص مشغول بررسي مطالب ارائه شده است."اولین واکنش و اقدام رسمی برای محقق کردن خواسته رهبری بعد از اظهارات روز گذشته ایشان است.
این درحالیست که محمدتقی رهبر در گفتگو با اعتماد، گفته:"اولاً این شکایت قدیمي است و مربوط به چهار ماه قبل است. اگر قرار بر این بود باید در همان زمان اوج بحران این شکایت هم طرح مي شد اما مساله این است که ما به عنوان نمایندگان مردم از این افراد شاکي هستیم که چرا هنوز به همان منوال عمل مي کنند، مرتباً بیانیه مي دهند و مصلحت نظام را رعایت نمي کنند.
محمد تقی رهبر شکایت علیه میرحسین موسوی را"هشداری" برای او و کروبی توصیف کرد تا از اعتراض دست بردارند و گفت"این شکایت در واقع هشداري است براي این آقایان که بیش از این همانند آنچه در روز قدس کردند، به التهاب دامن نزنند. از طرفي این شکایت به دادسرا مي رود و در آنجا همه در برابر قانون برابر هستند و اگر دلایل قانوني ما وارد بود که رسیدگي مي شود وگرنه رفع شکایت مي شود.
شاید نوار ویدیویی اخیر مهدی کروبی مبنی بر اینکه همچنان مقاومت خواهد کرد ودر تمام تجمعات آینده با اعلام قبلی حضور خواهد یافت، زنگ خطر را برای رهبری و حامیان دولت کودتا به صدا درآورده که باید سیاستی دگر را پیشه کنند.


انتقاد شجاعانه دانشجوی دانشگاه شریف و برنده المپیاد جهانی از رهبری

ادامه راه سبز(ارس): روز چهارشنبه در دیدار نخبگان با رهبری پس از ایراد سخنان تعریف و تمجید که هرساله در این دیدارها از رهبر انجام می‏شود، یکی از دانشجویان ریاضی دانشگاه شریف و برنده المپیاد جهانی ریاضی با شجاعت از میان جمع برخاسته و خواستار اجازه صحبت در پشت تریبون شده است. علی رغم واکنش منفی گردانندگان برنامه که سعی در ساکت کردن این دانشجو داشتند، بالاخره رهبری به وی اجازه صحبت داد که درادامه این دانشجو حدود 20 دقیقه به انتقادات صریحی از نظام و شخص رهبری پرداخت.

به گزارش موج سبز آزادی این دانشجوی شجاع انتقادهای خود را در چهار بخش دسته بندی کرده بود و در تمام چهار مورد با اظهارات خود شخص رهبری را مورد انتقاد قرار داد. اظهارات وی گاه با تشویق‏های بریده حاضرین همراه بوده که برای مدتی جلسه را از روال «از پیش تعین شده» خارج کرد به طوری که دوربین‏های صداوسیما را نیز برای دقایقی خاموش کردند. انتقادات وی از رهبری شامل چهار بخش زیر بود:

1- انتقاد از صداوسیما بخاطر وارونه جلوه دادن حوادث پس از انتخابات، تحریک هر چه بیشتر مردم و تخریب چهره‏های موجه و مورد علاقه مردم؛ وی با بیان اینکه رییس صداوسیما توسط رهبر انتخاب می‏شود، مسئولیت تمام اشتباهات صداوسیمای میلی را متوجه شخص رهبری دانست.

2- ایجاد فضای امنیتی برای رسانه‏ها و تعطیلی روزنامه‏های منتقد؛ وی با انتقاد از فضای امنیتی حاکم بر رسانه‏ها خواستار توقف روند تعطیلی روزنامه‏های منتقد شد و با بیان اینکه روزنامه‏ها باید بتوانند از رهبر هم انتقاد کنند روند حاکم بر مطبوعات را ویرانگر قلمداد کرد.

3-عدم امکان انتقاد از شخص رهبری در جامعه و اشاره به اینکه رهبر نیز مانند دیگر افراد جایزالخطاست و اینکه باید به متفکرین اجازه داده شود تا بتوانند از رهبر انتقاد کنند؛ وی با بیان اینکه اطرافیان رهبر از وی یک بت بزرگ ساخته اند از این روند به شدت انتقاد کرد.

4- وارد کردن انتقادات جدی به سیکل قدرت در جمهوری اسلامی ایران و ساختار شورای نگهبان و مجلس خبرگان؛ وی با اشاراتی صریح ساختار قدرت در کشور را مورد حمله قرار داد و اظهار داشت که این روند خطر بزرگی برای مردم‏سالاری دینی در جمهوری اسلامی است.

در واقع دلیل اصلی اینکه رهبری در چنین جلسه‏ای مجبور به بیان اظهاراتی در مورد وقایع پس از انتخابات شد انتقادات صریح این دانشجو بوده است. اخبار تایید نشده حاکی از این است که این دانشجو در پایان برنامه با برخورد نیروهای امنیتی مواجه شده است.

دفتر نشر آثار آیت‏الله خامنه‏ای در یادداشتی با عنوان «حواشی» دیدار با نخبگان علمی و فرهنگی در اینباره آورده است:

/...پس از آخرین نفری كه برای مطرح كردن دیدگاه‌های خود نوبت داشت، حاضران منتظر صحبت‌های رهبر انقلاب بودند كه ایشان از مجری برنامه می‌پرسند: «از دوستانی كه قرار بوده صحبت كنند، كسی باقی ماند؟» مجری می‌گوید: «اگر شما اجازه اجازه بدهید، همه‌ی جمع هزار نفره‌ای كه این‌جا هستند، دوست دارند صحبت كنند...» همه می‌خندند. در این میان چند تن از دانشجویان از میان جمعیت، خواستار فرصتی برای بیان صحبت‌هایشان شدند. این حركت با واكنش برخی برگزاركنندگان مراسم روبرو شد كه آن‌‌ها را دعوت به نشستن می‌كردند، اما رهبر با اشاره به یكی از همان جوانها گفتند: «آن آقایی كه ایستاده بودند و نشاندن‌شان! شما بفرمائید...» دانشجوی جوان بلند شد و شروع كرد به حرف زدن. صدایش از آن‌جا به گوش رهبر نمی‌رسید؛ پشت تریبون آمد و پس از معرفی خود، سخنانش را آغاز كرد. حرف‌هایش نسبت به سخنران‌های قبلی رنگ و بوی دیگری داشت.

ابتدا از عملكرد صدا و سیما پیرامون حوادث اخیر انتقاد كرد و با بیان مثالی از رهبر پرسید: «آیا صدا و سیمای ما تصویر درستی از كشور و جهان ارائه می‌دهد یا تصویری غیرواقعی و كاریكاتورگونه؟ آیا صداو سیما به عقاید مختلف اجازه‌ی دفاع از خودشان را می‌دهد؟ عقایدی كه به‌خصوص در همین رسانه مورد نقد و یا حتی حمله قرار می‌گیرد؟

آیا صدا سیمای ما نقل‌قولی كه از افراد می‌كند و یا رویدادهایی كه روایت می‌كند، وفادارانه و منصفانه است؟»

بخش دوم سخنان وی موضوع نقد رهبری بود. «من شاید چهار-‌پنج سال است كه به صورت جدی‌تر روزنامه می‌خوانم و مجلات را مطالعه می‌كنم. این مدت واقعاً به یاد نمی‌آورم كه مطلبی را با عنوان نقد رهبری خوانده باشم ... نقد رهبری را هم به شكل عمومی می‌شود مطرح كرد و هم به صورت خاص در مجلس خبرگان. من احساس می‌كنم اگر چنین نشود، این شرایط منجر به نفاق و كینه می‌شود؛ مثلاً یك چیزی كه در ابتدا یك انتقاد ساده است، چون بستر مناسبی برای بیان پیدا نمی‌كند، ممكن است جنبه‌ی مغرضانه به خود بگیرد و كم‌كم بی‌انصافی هایی پیدا شود.» سخنانش طولانی شده بود. از آقا خواست تا باز هم ادامه دهد و پاسخ شنید: «من موافقم كه شما ادامه بدهید. وقت از اول هم تمام شده بود، ولی شما ادامه بدهید...»

تشكر كرد و این‌بار صحبت‌هایش را با انتقاد از چگونگی برخورد نیروی انتظامی با تجمعات پس از انتخابات ادامه داد: «اگر مقداری روش‌های اقناعی‌تر داشتیم و از خشونت به جز در موارد ضرورت استفاده نمی‌كردیم، نظام ما بقای بهتری نداشت؟ آیا مردم متحدتری نداشتیم؟ چون وحدت واقعی به نظر من بیش از این‌كه با نصیحت حاصل شود نتیجه‌ی رفتار مردم با حكومت و رفتار حكومت با مردم است و رفتار مردم با همدیگر است.».../



گزارشی از تدارک گسترده کودتاگران برای سرکوب راهپیمایی ۱۳ آبان و زندانیان سیاسی: مجوز صدور احکام سنگین برای زندانیان سیاسی توسط رهبر صادر شد.

ادامه راه سبز- ارس: سیزده آبان در راه است و کودتاگران و حامیان آن‌ها به شدت از این واقعه بیمناکند.این بیم نه فقط در اخبار و رفتارهای تند و خشونت‌بار حامیان کودتا در نمایشگاه مطبوعات و حمله به مجلس دعای کمیل خانواده‌های اسرای در بند، که در سخنان رهبری، فرماندهان سپاه، ائمه جمعه و مانورهای نظامی و انتظامی در روزهای اخیر نیز بروز و ظهور چشم‌گیری داشته است. حامیان دولت کودتا فهمیده‌اند که روزهای سخت و تاریخ‌سازی در پیش است و حداقل به زبان تهدید خود را برای یک سرکوب گسترده دیگر آماده می‌کنند.
این سرکوب‌ها این بار هم چون حوادث بعد از انتخابات نیاز به مجوزی شرعی و قانونی داشت که ظاهرا این بار هم این وظیفه همچون چون دفعه قبل در سخنرانی دیروز رهبری انجام گرفت. در حالی که ده‌ها تن از فعالان و نخبگان سیاسی و مطبوعاتی کشور همچنان اسیر دست کودتاگران هستند و در حالی‌که بازداشت‌های انفرادی‌ طولانی‌مدت و فشار برای گرفتن اعتراف‌های دروغین همچنان ادامه دارد، رهبری در سخنان دیروز خود بار دیگر مجوز برخورد خشونت بار و صدور احکام سنگین زندان برای اسرای جنبش سبز را تایید کرد.
رهبری، طی سخنانی که در میان جمعی دست‌چین شده با عنوان به اصطلاح «نخبگان علمی-فرهنگی» سخن می‌گفت با صحه گذاشتن دوباره بر انتخابات مغلوط و مخدوش دهم و تایید کودتای سرخ بر علیه رای سبز ملت ایران، به وضوح دست قضات و بازجویان را برای تحت فشار قرار دادن فعالان سیاسی دربند برای طریق صدور احکام غیرعادلانه، بازجویی‌ها و انفرادی‌های غیر انسانی و فشارهای روحی و جسمی بازتر کرد. متاسفانه انتظار می‌رود که پس از این سخنان که بی‌شباهت به سخنرانی رهبری در نماز جمعه معروف وی نیست، این بار به جای مردم کوچه و خیابان، فعالان سیاسی، اجتماعی و مطبوعاتی دربند هدف قرار داده شوند.
در این سخنرانی، رهبری با سرزنش رهبران جنبش سبز به دلیل ایستادگی آن‌ها بر مواضع اصلاح‌طلبانه خود، از تداوم حرکت جنبش سبز مردم ایران ابراز ناخرسندی کرد و این جریان عدالت‌خواه و مردمی را بار دیگر ساخته و پرداخته دست خارجی‌ها دانست. وی در بخش مهمی از سخنان خود، رهبر ضمن تایید چندباره کودتای صورت گرفته علیه رای و جان مردم، انتقاد به این روند و زیر سوال بردن انتخابات مخدوش دهم را جرم خواند و ضمن نکوهش انتقادات سبز مردم و فعالان سیاسی به تقلب گسترده در انتخابات دهم، اعتراض علیه نتیجه انتخابات را بزرگترین جرم ممکن خواند. در واقع این سخن رهبری چراغ سبزی برای صدور احکام سنگین زندان و مجوزی تلویحی به بازجویان، برای تحت فشار گذاشتن بیش از پیش اسرای جنبش سبز خواهد بود.
در این سخنرانی که تنها چند روز قبل از راهپیمایی سیزدهم آبان و در حالی‌که مردم سبزاندیش ایران خود را برای یک حضور عظیم و گسترده دیگر آماده می‌کنند، رهبری ضمن اشاره‌ای به سخنرانی معروف خود از تریبون نمازجمعه، تلویحا تکرار حوادث بعد از انتخابات که با صدور مجوز وی صورت گرفته بود را در یادها زنده کرد. سخنرانی دیروز که بسیاری از نخبگان دانشگاهی و رتبه‌های نخست کنکور و برندگان المپیاد به بهانه‌های مختلف از حضور در آن سر باز زده بودند، تعداد معدودی از برگزیدگان المپیاد و کنکور سراسری حضور داشتند و کمتر از ۱۰ نفر از آنان در این مراسم صحبت کردند.
تنها سه روز پیش از ایراد این سخنان، مانور ویژه نیروی انتظامی در اصفهان صورت گرفته بود. مانوری که در آن صحنه‌های درگیری، مشابه صحنه‌های درگیر شدن سرکوبگران با معترضین به نتایج انتخابات گرته‌برداری شده بود و در آن «مضروبان» یا به زبان عوامل نیروی انتظامی، «اغتشاشگران» با لباس سبز در عکس‌های منتشره برجسته شده بودند. در واقع باید گفت که این مانور بیش از آنکه به دلیل ایجاد امنیت خاطر برای مردم کشور انجام شده باشد، به نیت ارعاب و تهدید مردم در روزهای منتهی به ۱۳ آبان صورت گرفته است.
اما در این میان آنچه بیش از هر موضوع دیگری حائز اهمیت است، این نکته است که تمامی این واکنش‌ها به دلیل حضور قریب‌الوقوع گسترده مردم سبزاندیش در مراسم روز سیزدهم آبان است. حامیان کودتا بار دیگر از حضور متحد و یکپارچه مردم، بازتاب وسیع خبری آن و در واقع سبزشدن ۱۳ آبان دچار هراس و ترس شده‌اند و تنها راه منصرف ساختن مردم از حضور در این عرصه را ترویج و تزریق گفتمان خشونت و امنیتی ساختن فضای جامعه می‌دانند.
این امر البته به حربه‌ای کهنه و نخ‌نما بدل شده است و حنایی اقتدارگریان دیگر نزد ملت رنگی ندارد. کودتاگران دیر یا زود خواهند فهمید که تمامی واکنش‌های مرعوبانه آنها نتیجه‌ای جز مشروعیت‌دادن بیش از پیش به حضور سبز مردم ندارد و راهی جز به رسمیت شناختن حق و حقوق سبز ملت ایران پیش رویشان قرار ندارد. آنچه هدف محرض و مشخص جنبش سبز در این مرحله است، رخنه گام به گام در دل قدرت نامشروع دولت کودتا از طریق سازو کارهای صلح‌آمیز و مبتنی بر آرامش است.
حضور قانونمند و گسترده مردم سبزاندیش ایران در روز ۱۳ آبان آب سردی خواهد بود بر آتشی که حامیان کودتا مجددا در تلاش برای افروختن آن هستند. این حضور ملی به معنای اعتراضی وسیع و گسترده در سطح کشور به فجایع رخ داده و به خصوص احکام ناعادلانه‌ای خواهد بود که با سخنان دیروز رهبری، احتمالا در روزهای آتی برای فعالان سیاسی و مطبوعاتی دربند صادر خواهد شد.
باید دوباره کمر همت بست و با حضوری دیگر صدای اعتراض سبز ملت ایران را به گوش تمام زورمدارانی که با نادیده گرفتن ملت«سرنوشتی جز سقوط ندارند» رساند.


«مجرمان بزرگ» و شعار کلیدی «رای ما چه شد»


"قبل از هرچيز يک نکته بسيار مهم را يادآوری کنم. پرداختن به موضوعاتی مثل گفتگوهای ننگين ژنو و امثال آن، به هيچ وجه نبايد ذهن ما را از اصل ماجرا که دزدی آرای مردم و عدم مشروعيت دولت کودتا است، منصرف کند. دولت برآمده از خيانت در آرای مردم، تحت هر شرايط خوب يا بدی، غيرمشروع است و اولين و اصلي‌ترين خواسته نهضت سبز بازگرداندن آرای مسروقه مردم به آن‌هاست."
مهندس موسوی امروز درباره مذاکرات ننگین ژنو سخن گفت. جالب است که دوستان غیرتی غرب‌ستیز که در زمان ریاست‌جمهوری خاتمی زیر چرخ اتومبیل‌های سفرای اروپایی دراز کشیدند تا به توافقات تهران و اروپا اعتراض کنند، حالا خاموشند. قبلاً به اجمال در تحلیلی در این باره چیزهایی نوشته بودم. اکنون فقط برای یادآوری، بخشی از توضیح گزارش امروز رویترز درباره گفتگوهای ژنو را می‌آورم (می‌دانید که ماجرا نحوه تامین سوخت راکتور تهران است):
«در این توافقنامه از ایران خواسته شده 75 درصد از یک و نیم تن اورانیوم با غنای پایین خود را برای غنی‌سازی بیشتر تا پایان سال میلادی جاری (یعنی 11 دی) به روسیه بفرستد تا پس از آن برای تبدیل به میله‌های سوخت به فرانسه ارسال شود.»
نکات:
1- آقایان این‌همه مباهات می‌کردند که «فرانسه از دور مذاکرات کنار گذاشته شده». معنای کنار گذاشته شدن در قاموس کودتا یعنی این.
2- فرانسوی‌ها بلافاصله پس از اعلام این توافق از احتمال شرکت اسرائیل در این فرایند سخن گفتند. لابد فردا می‌خواهند از کنارگذاشتن اسرائیلی‌ها از غنی‌سازی خبر بدهند!
3- محسن رضایی درباره تحویل 1200 کیلو اورانیوم به غربی‌ها چنین اظهارنظر کرده:
«ما برای تأمین سوخت رآکتور امیرآباد، نیازمند سی کیلوگرم اورانیوم با درصد غنی‌سازی 20% هستیم که این سوخت می‌تواند دست‌کم بیست سال برای ما در رآکتور بازدهی داشته باشد تا بتوان از آن رادیو ایزوتوپ‌های پزشکی و همچنین تجهیزات رادیواکتیو برای سیستم‌های حفاظتی و مصارف دارویی و میکروب‌زدایی و همچنین کشاورزی را تأمین کرد؛ بنابراین، با میزان 280 تا 350 کیلوگرم اورانیوم با غلظت 3.5 درصد ـ که در اختیار داریم ـ می‌توان سوخت مورد نظر برای 20 تا 25 سال را برای رآکتور تحقیقاتی امیرآباد تأمین کرد و به این ترتیب، نیازی به تحویل بیش از این مقدار سوخت به کشورهای خارجی نیست.»
4- ظاهراً معامله پشت پرده باید چیزی شبیه به این باشد که طرف ایرانی با توجه به استفاده‌های تبلیغاتیاش از عدم تعلیق غنی‌سازی، به امریکایی‌ها تعهدی داده که اساساً کل نگرانیشان را رفع کند و از طرف دیگر هزینه داخلی هم برای کودتا نداشته باشد. یادمان نرفته که الان اصلیترین نگرانی اسرائیل و امریکا این است که (طبق آخرین برآوردهایشان) در صورتی‌که ایران تصمیم به ساخت بمب هسته‌ای داشته باشد، در مدت زمان یک سال میتواند از این 1500 کیلو اورانیوم، بمب اتم بسازد. الان مسئله فوری و عاجل اسرائیلی‌ها غنی‌سازی نیست، بلکه روشن کردن تکلیف این اورانیوم‌هاست. در صورتی‌که این توافق به نتیجه برسد هم اسرائیلی‌ها به مقصودشان رسیده‌اند و هم دولت کودتا همچنان می‌تواند ژست بگیرد که دیدید ما تعلیق را نپذیرفتیم و چه و چه.
5- علت دست و دل بازی کودتا در حراج منافع ملی هم چیزی نیست جز اجماع بین‌المللی برای مقابله با دولت، به خصوص بعد محرز شدن تقلبی بودنش و اعتراضات سبز شما. گام اول این بود که امریکایی‌ها با اعلام انصراف از طرح سپر موشکی در شرق اروپا، دل روسیه را بدست آوردند (و طبق معمول دوستان باوفای روس بلافاصله از همراهی در تحریم ایران خبر دادند) و دیگر اینکه به تدریج بسته‌های تحریم هم آماده شد. مثل طرح تحریم بنزین که امروز در کنگره یکی از مهمترین مراحل تصویبش را گذراند. از خبرگزاری فرانسه نقل می‌کنم:
«کمیته سیاست خارجی کنگره قانونی را به تصویب رساند که در صورت تصویب نهایی کنگره به رئیس جمهور این اختیار را خواهد داد که با هر بنگاه که بنزین به ایران صادر کند یا در صادرات بنزین به ایران یاری رساند یا به تولید بنزین در داخل ایران به این کشور کمک کند، از انجام کسب و کار در امریکا منع شود. ... ایران به دلیل کمبود ظرفیت‌های پالایشگاهی 40 درصد مصرف خود را از خارج وارد می‌کند ... تامین کنندگان اصلی بنزین ایران عبارتند از: کارخانه ویتول سوییس، کارخانه سوییسی آلمانی ترافیکورا، توتال فرانسه، گلنکور سوییس، بریتیش پترولیوم و شرکت هندی رلاینس ... این طرح شرکت‌هایی که حمل و نقل بنزین را به عهده بگیرند را نیز شامل می‌شود ... »
6- در تاریخ سده‌های اخیر ایران، همیشه روال بر این بوده که حاکمانی که مشروعیت مردمی نداشتند، به قدرت‌های خارجی رشوه می‌دادند تا سرپا بمانند. کودتا هم استثنایی بر این رویه تاریخی نیست.
7- فردا قرار است پاسخ نهایی ایران به این پیشنهاد داده شود. طبق اخبار علی اصغر سلطانیه امروز (چهارشنبه) تهران را به مقصد وین ترک کرده تا در دیدار با البرادعی پاسخ رسمی را اعلام کند. بعید می‌دانم با واکنش روشنگرانه میرِ ما، آنها بخواهند به چنین ذلتی تن بدهند؛ بهرحال هر دو روی سکه خیانت است.
8- مجدداً و در آستانه راه‌پیمایی سبز سیزده آبان تاکید می‌کنم که تمام این مسائل برای نهضت سبز حاشیه است. مسئله اصلی نهضت سبز «تقلب» در آرا و «خیانت به امانت» مردم است. هیچ خیانتی از سوی کودتا وقیح‌تر از گناه کبیره سرقت نیست؛ همچنان که هیچ دستاورد احتمالی کودتا، واقعیت غیرمشروع و تقلبی بودن دولت را تغییر نخواهد داد. فراموش نکنید که رهبر (معظم) ایران پس از حدود پنج ماه از کودتا امروز هم موضوع اصلی سخنانش کودتا و حواشیاش بود و جالب‌تر از همه این جمله‌اش که: «زیر سوال بردن اصل انتخابات بزرگترین جرم است».
دیگر نباید شک داشت که شعار «رای ما چه شد» باید همچنان کلیدی‌ترین شعار نهضت سبز باقی بماند. تاریخ درباره مجرمان بزرگ قضاوت خواهد کرد.


Wednesday, October 28, 2009

اطلاعیه گالیله در تهران من اعتراف می کنم به هوشمندی خود و حماقت شما

من، گالیلئو گالیله، فرزند وینچنزو گالیله اهل فلورانس، در سن هفتادسالگی، در حضور دادگاه عادل، در برابر شما زانو زده و در برابر کتاب مقدس که در برابر من است سوگند یاد میکنم که همواره به جمله جمله این کتاب و آنچه پاپ مقدس و كشيشان كليساي كاتوليك مي گويند اعتقاد داشته و به لطف خداوند متعال در آینده نیز اعتقاد خواهم داشت.

   اعلام میکنم که نظر من در مورد اینکه خورشید ثابت است و زمین به دور آن میچرخد، یک تفکر باطل، الحادي و نادرست و گمراه کننده بود که نمیبایست در هیچ جا،تدریس شود، مورد بحث قرار گرفته یا مورد استناد قرار گیرد. واقعیت مشخص و روشن این است که زمین مسطح و ثابت است و همانگونه که هر کسی میداند و هرروز میبیند، این خورشید و تمام ستارگان هستند که به دور زمین میچرخند. اين اعتقاد من است و در آينده نيز از اين اعتقاد برنخواهم گشت.

 میخواهم در برابر شما اعلام کنم که در خلوت خود ، نور حقیقت در دل من راه یافته و به خوبی درک کردم که آنچه قبلاً گفته بودم اشتباه بوده و از کرده خود پشیمانم و هر محکومیت و جزایی که برای من تعیین شود با خوشحالی پذیرا خواهم شد و امیدوارم به سزای خود در گمراهی بخش زیادی از جامعه برسم.

 در صورتی که از هر یک از موارد فوق تخطی کرده و در آينده به تفکر نادرست خویش بازگردم، مسئولیت و تبعات این خطای نابخشودنی را به طور کامل میپذیرم. من برای اینکه از صحت و دقت اعترافات خود مطمئن باشم همه چیز را از قبل روی این برگه نوشته و برای شما خواندم و اعلام میکنم که این برگه، رسم الخط خود من و ذهنیات و اعتقادات شخصی من بوده و بدون هرگونه فشار و تأثیری از بیرون، نگاشته شده است



بخش سوم و پایانی اطلاعات محسن مخملباف شب های شلاق و تجاوز جنسی در کهریزک

زندان شورآباد را اختصاص داده بودند به معتادان. دو سال قبل یکی از سوله های آن را اختصاص دادند به اراذل و اوباش. بعد از انتخابات سردار رادان دستور داد از بین دستگیر شدگان عده ای را که زیباتر و به قول رادان سوسول تر بودند به کهریزک ببرند. 145 نفر را بردند در یک سوله 75 متری که پیش از این اراذل اوباش در آن زندانی بودند. پیش از آنکه آن ها را وارد سوله کنند، لخت کرده و بعد در را بسته بودند. 70 زندانی زیر اعدام را که از اراذل و اوباش بودند و ماه ها در سلول های انفرادی دچار فشار جنسی بودند را داخل این سوله انداختند تا به زندانیانی که دستشان از پشت بسته شده تجاوز کنند. "سعید صادقی" عکاس جبهه و جنگ که عکاس آقای خامنه ای هم بوده در بین زندانیان بود. او وقتی آزاد می شود خود را به دفتر رهبری می رساند و در ملاقاتی که در یک روز دوشنبه اتفاق می افتد با جمعی به دیدار آقای خامنه ای می رود و با گریه آنچه را بر او و دیگران رفته است را تعریف می کند. از خود او نقل شده که وقتی خامنه ای شنید، چند بار بر پیشانی خود زد و بعد جلسه را ترک کرد.(وقتی او اکنون این تجاوزات را انکار می کند و کروبی را بدلیل افشای این جنابات زیر فشار می گذارد، معنای آن بر پیشانی زدن ها روشن می شود!)

زندان شورآباد را اختصاص داده بودند به معتادان. دو سال قبل یکی از سوله های آن را اختصاص دادند به اراذل و اوباش. بعد از انتخابات سردار رادان دستور داد از بین دستگیر شدگان عده ای را که زیباتر و به قول رادان سوسول تر بودند به کهریزک ببرند. 145 نفر را بردند در یک سوله 75 متری که پیش از این اراذل اوباش در آن زندانی بودند. پیش از آنکه آن ها را وارد سوله کنند، لخت کرده و بعد در را بسته بودند.

145 زندانی ابتدا از شرم نمی دانستند چه کنند و بعد شروع به مشت کوبیدن به در و دیوار می کنند. درها باز می شود و با شلنگ آب و شلاق وارد می شوند و می افتند به جان آنها. عده ای آب می پاشیدند و عده ای آن ها را با شلاق می زدند و بعد یکی یکی آن ها را بیرون آورده و مجبورشان می کردند به خودشان فحش بدهند و فریاد بزنند که مادرشان، خواهرشان و همسرشان فاحشه اند. در مورد تمام آن ها این اتفاق می افتد و هرکس مقاومت می کرده شلاق می خورده. بعد آن ها را دو به دو روبروی هم قرار می دهند تا این فحش ها را به هم بدهند و بگویند: مادر، همسر، دختر و خواهر تو فاحشه است. با ذکر جزئیات رکیک. بعد دست آن ها را می بندند و به داخل سوله بر می گردانند.

بعد از آن 70 زندانی زیر اعدام را که از اراذل و اوباش بودند و ماه ها در سلول های انفرادی دچار فشار جنسی بودند را داخل این سوله می اندازند تا به زندانیانی که دستشان از پشت بسته شده تجاوز کنند.

در آن سوله، با روزهای گرم تا 40 درجه و شب های سرد که زندانی ها برای دستشویی هم حق بیرون رفتن نداشته اند و همان جا به توالت می رفته اند بوی عفونت بیداد می کرده است.

دست بر قضا "سعید صادقی" عکاس جبهه و جنگ که عکاس آقای خامنه ای هم بوده در بین زندانیان بوده است. فریادهای او که من با بیت رهبری رابطه دارم ناشنیده می ماند. و وقتی در یک بازدید شناخته می شود و از زندان آزاد می شود خود را به دفتر رهبری می رساند و در ملاقاتی که در یک روز دوشنبه اتفاق می افتد با جمعی به دیدار آقای خامنه ای می رود و با گریه آنچه را بر او و دیگران رفته است را تعریف می کند. از خود او نقل شده که وقتی خامنه ای شنید، چند بار بر پیشانی خود زد و بعد جلسه را ترک کرد.

وقتی به رادان و مرتضوی دستور می رسد که آقای خامنه ای دستور تعطیلی کهریزک را داده، آنها  غر می زنند و می گویند: حالا  که خرشان از پل گذشت، می گویند تعطیلش کن.

حتی 3 روز پس از آنکه خامنه ای دستور تعطیلی کهریزک را داد، آن زندان به همان شکل دایر بود. و وقتی زندانیان رو به مرگ را در بیمارستان بستری کردند از خانواده آن ها خواستند تعهد بدهند تا مبادا در بیرون چیزی بگویند.

غیر از کهریزک، در مراکز مختلف نیروی انتظامی و زندان های خصوصی بسیج هم بویژه به دختران تجاوز شده است.

تعداد دستگیر شدگان 4 هزار نفر قطعی است. اما 3هزار نفر دیگر هم بعد از بازداشت ها طی یکی دو روز اول آزاد شده اند که مشمول آن 4 هزار نفر نمی شود. از این 4 هزار نفر تنها 400 نفر دست وزارت اطلاعات بوده اند.

ابطحی به همسرش گفته: خاتمی راجع به من چه فکری می کند؟ بهش بگوئید من خیانت نکردم.

ابطحی از آمپولی که به او زده اند به همسرش خبر داده و همسر ابطحی این موضوع را لو داده است. بازجو دختر ابطحی را می برد که اگر می خواهی پدرت نجات پیدا کند، بگو مادرت تکذیب کند.

 برای ابطحی پرونده جنسی درست کرده اند. برای عطریانفر پرونده ارتباط با مجاهدین خلق. چون خواهرش، همسر قدیری است و هر دو عضو مجاهدین خلق و سلام و علیک برادری با خواهرش کافی است که به یک پرونده امنیتی تبدیل شود.

سعید حجاریان 10 صفحه دفاعیه نوشته و داده به همسرش که 4 صفحه اش در تحلیل اصلاحات است. اما آن ها در دادگاه آن 4 صفحه را نخواندند. یک نسخه از این 4 صفحه نزد همسر حجاریان است.

به محسن امین زاده، بهزاد نبوی، عرب سرخی، میردامادی، رمضان زاده و تاج زاده سه ماه است تک شماره هایی دروغین از کیهان و اعتماد ملی را چاپ کرده و میدهند که در آن ها از زبان رهبران اصلاحات و یا زندانیان به دیگر زندانی ها اتهام زده شده و گناهان را به گردن هم انداخته اند. مثلا یک مطلبی را به نقل از خاتمی چاپ تقلبی کرده و دراختیار این زندانی ها گذاشته اند که در آن گفته است: ما جنایت کردیم و پشیمانیم. در مطلب دیگری تاج زاده علیه بهزاد نبوی حرف زده.

دانشگاه امام صادق که قرار بود دانشمند شیعی درست کند، بازجوی شیعی پرورش داده است. زندان ها پر شده است از این فارغ التحصیلان مسلح به ایدئولوژی اسلامی و علم شکنجه.

در کابل فیلم می ساختیم. یک نیمه شبی سفیر ایران در افغانستان سراسیمه به در خانه ما آمد. با این خبر که آقای خاتمی استعفاء داده است و وزیر امور خارجه وقت افغانستان  (عبدالله عبدالله) به او خبر داده که آمریکا در صورت قطعی شدن استعفای خاتمی، قصد حمله به ایران را دارد. او از من می خواست که به دلیل دوستی با آقای خاتمی، صبح زود خودم را به ایران برسانم. از او پرسیدم چرا خودتان خبر نمی دهید؟ گفت آقای خاتمی رفته است و جواب تلکس های دولتی را هم نمی دهد. بعدها آقای خاتمی را خصوصی ملاقات کردم. آقای خاتمی گفت من بارها استعفاء داده ام، اما هروقت جدی شده، آمریکا نقشه حمله کشیده و من از ترس عاقبت کار مجبور شده ام استعفایم را پس بگیرم. آقای خاتمی گفت: ملت ایران و دموکراسی ایران بابت تهدید به حمله های آمریکا هزینه های زیادی را پرداخته است. وقتی ما را تهدید به حمله می کنند، مردم و دموکراسی ضرر می بینند. چون به رژیم مجوز سخت گیری و ارعاب و سرکوب می دهند.



Tuesday, October 27, 2009

اطلاعاتی از زبان مخملباف- 2 جزئیاتی از کودتا و سرکوب مردم معترض

   سپاه از قبل هم برای موسوی پیغام داده بود ما به هیچ قیمتی نمی گذاریم کسی غیر از احمدی نژاد بیاید، هر کسی می خواهد بیاید باید با موافقت رهبری بیاید. دستگیری افراد مشهور مستقیما زیر نظر خامنه ای صورت می گیرد. سپاه معتقد بود جنبش سبز یک انقلاب نرم با تحریک خارجی است. وزارت اطلاعات معتقد بود جنبش سبز یک عکس العمل طبیعی در مقابل تقلب است. بدستور خامنه ای و اصرار احمدی نژاد، سرانجام تصفیه 40 در صدی وزارت اطلاعات آغاز شد، که شامل 6 تا 8 هزار کارمند وزارت اطلاعات شد.
در جریان انتخابات اخیر در مقابل سپاه که معتقد بود جنبش سبز یک انقلاب نرم ناشی از تحریک خارجی است، وزارت اطلاعات اصرار می کرد که جنبش سبز، یک عکس العمل طبیعی در مقابل تقلب است. بر این تحلیل تا آن جا اصرار شد که وزیرش مجبور به استعفا شد. در جلسه ای که در دفتر رهبری با حضور احمدی نژاد تشکیل شد، در مورد وزارت اطلاعات به این نتیجه رسیدند که چاره ای جز یک تصفيه 40 درصدی نیست. کارمندان وزارت اطلاعات حدود 20هزار نفرند. در جلسه بیت رهبری تصمیم به بازخرید 6 تا 8هزار نفر از کارکنان وزارت اطلاعات با مبلغی معادل 2 برابر عرف بازخرید عمومی گرفته شده است. از 200 مدیر، تصمیم به تغییر 180 مدیر وزارت اطلاعات گرفته شده و قرار است تا 8هزار نیرو از سپاه و بسیج و دانشگاه امام صادق جایگزین شوند.
این یعنی بیرون کردن 6 تا 8هزار نیروی ناراضی از وزارت اطلاعات به درون جامعه ناراضی ایرانی است. نگاه کارشناسانه آن ها سرریز جامعه می شود. نیروهایی که در درون یک سیستم کارشناس شده اند، به بیرون نظام پرتاب می شوند. با انباشتی از اطلاعات و نارضایتی .و این خود هدیه ای است به مردم ایران.
خامنه ای.اعلام کرده است دستگیری آدم های مشهور را باید خودش شخصا تایید کند.
نزدیکانش می گویند زمانی تصورش درباره شاهرودی بعنوان جانشین بود، چون مجتبی ابله تر از آن است که او باور کند از پس حیله گری مورد نیاز مقام ولی فقیه بربیاید. اگر چه مجتبی بسیار جاه طلب است.
نفر اصلی کودتا شخص خامنه ای بود. زیر نظر او ستاد کودتا قرار داشت. بعد از خامنه ای نفر اول کودتا طائب بود. او داماد آقای حسینی مجری برنامه اخلاق در خانواده است. نام وزارتی طائب، میثم است. مجتبی خامنه ای طرف مشورت او و گاهی رابط خاص او با خامنه ای است.
نفرات بعدی:
- بذرپاش (مشاور احمدی نژاد. رییس همزمان سازمان جوانان و سایپا و مدیر وطن امروز.)
- مرتضی رضایی (حفاظت اطلاعات سپاه)
- عزیز جعفری فرمانده سپاه
- مرتضوی دادستان برکنار شده تهران
- ثمره هاشمی مشاور عالی احمدی نژاد
- سردار عراقی (فرمانده سپاه تهران)
- سردار جوانی (سخنگوی سپاه)
- سعیدی (نماینده ولی فقیه در سپاه)
- ذالنوری (قائم مقام نماینده ولی فقیه در سپاه)
- مصلحی
- صادق محصولی
- احمدی مقدم (نیروی انتظامی)
- رمضانی (اطلاعات سپاه)
- مرتضایی (حفاظت اطلاعات سپاه)
- جلیلی (دبیر شورای امنیت ملی)
سپاه از قبل هم برای موسوی پیغام داده بود ما به هیچ قیمتی نمی گذاریم کسی غیر از احمدی نژاد بیاید، هر کسی می خواهد بیاید باید با موافقت رهبری بیاید.
با اینکه تیم کودتا از قبل تشکیل شده بود اما پس از آنکه آراء مردم را به نفع موسوی تشخیص دادند، برای جلوگیری از اعلام خبر، با دوبار حمله به قیطریه، عملیاتشان را شروع کردند.
اولین حمله به قیطریه- ساعت 7 عصر روز جمعه برای تخریب همه سیستم های اطلاع رسانی.
دومین حمله - دم صبح روز شنبه ـ با شروع دستگیری ها
تجربه رژیم از شلوغی های دانشگاه در دوره اصلاحات منجر به تصمیم های جدید شد. در دوره اصلاحات وقتی تظاهر کنندگان از میدان ولیعصر به سمت خیابان پاستور و دفتر رهبری راه افتادند، بین نیروی انتظامی و سپاه و یگان ویژه اختلاف بود که چه کسی مسئول جلوگیری از تظاهرات و سرکوب است. به همین خاطر بعد از انتخابات ستاد مرکزی مقابله با بحران (ثارالله) در تقاطع سئول چمران مسئول این هماهنگی شد و 3 وضعیت تعریف شد.
وضعیت سفید= هرکس کار خودش را می کند.
وضعیت زرد= نیروی انتظامی (یگان ویژه) مسئول است.
وضعیت سرخ= سپاه مسئول است.
در روز سه شنبه 26 خرداد در جلسه کودتا، احمدی نژاد مطرح می کند که یک ستاد مافوق ثارالله در جلسه امنیت ملی تشکیل بشود که بتواند سیاست 24 ساعت آینده را تصمیم گیری کند و با تایید خامنه ای اجرا شود. این ستاد هر روزه به مدیریت سعید جلیلی تشکیل جلسه داد. در ستاد مافوق ثارالله، احمدی نژاد آنچه را می خواست به خامنه ای منتقل می کرد و آنچه را نمی خواست منتقل نمی کرد. کهریزک زیر نظر این مجموعه اتفاق افتاد.
(بخش اول این گزارش در شماره دیروز منتشر شده و بخش های بعدی، ادامه خواهد یافت.)


Monday, October 26, 2009

در بیانیه ستاد 88 جوانان تاکید شد: هشدار به دولت کودتا و اهمیت برگزاری روزه سیاسی

ستاد ملی جوانان حامی خاتمی و موسوی در تازه ترین و هفتمین بیانیه خود حمله کودتاچیان به مراسم دعای کمیل برای آزادی رئیس این ستاد را به شدت محکوم کرد. متن این بیانیه به شرح زیر است:
مردم شریف ایران
طشت رسوایی انتخابات ریاست جمهوری دهم و میراث دار کودتایی آن هر روز بیشتر از روزهای قبل عیان می شود و معلوم می گردد آنکه به نام دین و آیین، تیشه به ریشه این خاک می زند، این روزها حتی در صورت ظاهری آن نیز ابایی ندارد که حرمت شکن مراسم دینی گردد و برگزاری حتی دعای کمیل شب جمعه را توسط خانواده ای از زندانیان سیاسی برای توسل جستن به پروردگار بی همتا تحمل نماید.
راستی بر این جماعت حرمت شکن چه آمده است که اینگونه بی پروا به دستگیری خانواده زندانیان سیاسی و دوستان و آشنایان آنها می پردازند؟ مگر نظامی که هر روز از قدرت و اعتبار جهانی آن گفته می شود و رئیس جمهور کودتایی آن در بوق و کرنا می کند که آزادی در ایران از هرجایی دیگر در جهان بیشتر است، از چه شک دارد که یک مراسم مذهبی حدوداً 100 نفره را هم بر نمی تابد و بسان فتح الفتوحی از مجموعه فتوحات خود بر خانواده کسانی که اکنون چندین ماه است ظلم بر عزیزان خویش را می بینند و دم بر نمی آورند و تنها تظلم به درگاه خدای می برند، می تازد؟
آینه ات دانی چرا غماز نیست                زانکه زنگار از رخش ممتاز نیست
ستاد ملی جوانان حامی خاتمی و موسوی (ستاد 88) این حمله وحشیانه و موارد مشابهی از این دست را تنها و تنها دلیل و برهانی بر ضعف این دولت و حاکمیت همراه خود می داند و به آنانکه توجیه گر این دولت کودتایی هستند هشدار می دهد سفره ظلم همواره گسترده نخواهد بود و آن روز که به سنت و وعده پروردگار، روز حساب فرا می رسد، حساب کشی درخوردی خواهند داشت.
ما جوانانی که حیثیت، شرف و اعتبار خود را در این انتخابات برای میهنمان به گرو گذاشته ایم، هرگز راضی نخواهیم شد که انقلابمان و عزت میهنمان در اختیار نااهلان و نامحرمان قرار گیرد. ما سوگند خورده ایم پاسدار میهن و رئیس جمهور قانونی مان -میرحسین موسوی- باشیم و در این راه ثابت قدم هستیم و تاکید می کنیم هیچکس نمی تواند کاری کند که سوگندمان را زیر پای بگذاریم.
در انتها دوباره یادآور می شویم که در تاریخ 8/8/88 که مصادف با میلاد با سعادت امام هشتم است، امام رضا را به شفاعت طلب خواهیم کرد که در پیشگاه خداوند بزرگ شاهد تظلم خواهی ما باشد. از این رو در این تاریخ، سحر را با نام خداوند بزرگ آغاز می کنیم و با روزه داری به میهمانی ذات باریتعالی خواهیم رفت. باشد که خودش راهنمای عمل ما گردد.
ستاد ملی جوانان حامی خاتمی و موسوی
(ستاد 88)


پشت آرامش ظاهری موجی از اخبار پنهان است

   حصرعملی و خانگی موسوی را به دستگیری او ترجیح داده اند. ثروت عظیمی در اختیار علی خامنه ایست که او در توجیه آن می گوید "این اموال مال من نیست، بلکه من اختیار آن را دارم!". احمدی نژاد برخلاف تظاهری که می کند بشدت از اوضاع ترسیده است. رژیم بر این باور است که موج سبز حداقل 24 و حداکثر 30 میلیون رای دارد. فرمانده کل سپاه با یک لیست 300 نفره نزد خامنه ای رفته و ساده لوحانه مدعی شده بود که با دستگیری این عده کار جنبش تمام می شود. خامنه ای بسیار تلاش می کند با خاتمی و موسوی بازی کرده و آنها را از هم جدا و خانه نشین کند اما تاکنون موفق نشده است. فیلم مستند انتخاب خامنه ای بعنوان رهبر درجلسه خبرگان بعد از مرگ آقای خمینی، ناگهان از تلویزیون ژاپن سر درآورد!     
مدتی پیش، محسن مخملباف پیرامون اوضاع ایران گفتگوئی با دختر خویش کرده بود که در سایت "روز" منتشر شد. این گفتگوی بسیار مشروح در سه قسمت منتشر شد و این احتمال که بسیاری حوصله نکرده باشند آن را کامل خوانده باشند زیاد است. درحالیکه در این گفتگو علاوه بر نظرات و تفسیرهائی که مخملباف بعنوان دیدگاه های خود مطرح می کند، نکاتی خبری وجود دارد که در نوع خود بسیار قابل توجه است. بویژه که مخملباف در ستاد انتخاباتی میرحسین موسوی در خارج از کشور فعال بود و اکنون نیز بعنوان یکی از فعالان جدی جنبش سبز در خارج از کشور فعالیت می کند. ما سعی کردیم از هر سه بخش این گفتگوی مشروح، نکات خبری آن را استخراج و منتشر کنیم که در شماره امروز بخش اول آن را می خوانید.
- جنبش سبز حداقل 24 میلیون و حداکثر 30 میلیون رای دارد.
- تظاهرات ایرانی های خارج از ایران در بیش از صد شهر برگزار می شود. رسانه هایی مثل صدای آمریکا و بی بی سی نقش مهمی در اطلاع رسانی دارند.
- رژیم در جلسات خصوصی اش - که به بیرون هم درز کرده - تحلیل می کند که انباشت نارضایتی 30 ساله به اعتراض جمعی پایدار بدل شده است. رژیم توان کنترل آن را دارد اما توانایی اداره کشور را ندارد.
- احمدی نژاد در جلسات خصوصی کاملا ترسوست. چه در شورای امنیت ملی و چه در هیات دولت، مدام ترسش از سرنگونی را ابراز می کند. به خلاف کله شقی هایی که در مصاحبه هایش نشان می دهد.
- موسوی، در شرایط حصر است. لازم نیست کسی یا کسانی را برای بازداشت او بفرستند. کافی است به پاسداران محافظ او بگویند: حالا او را بیاورید. یا او را همان جا که هست کنترل کنید. همانطور که به محافظین او در روز قدس گفتند او را به میان احمدی نژادی ها ببرید تا مورد توهین قرار بگیرد. تمام تلفن ها و موبایل های خانه او میکروفن هایی هستند که کوچک ترین صدا را به مرکز اطلاعات سپاه وصل می کنند. آنقدر سیستم شنود در محل زندگی موسوی زیاد است که او مجبور است برای حرف زدن با اطرافیان خود صدای رادیو و تلویزیون را زیاد کند و به آهستگی و از طریق لب خوانی حرف هم را بفهمند تا تصمیم گیری کنند. هر رفت و آمدی با او را کنترل می کنند.
- مسیح مهاجری روحانی سردبیر روزنامه جمهوری اسلامی که برای ملاقات با میرحسین رفته بود را 3 ساعت بازداشت کردند و بازجویی شد.
- سه گزینه در شورای کودتا با حضور خامنه ای بررسی شده است :
اول-  حصر خانگی مدلی که منتظری سالها حصر بود. احتمالا این گزینه اصلی است. چون هزینه کمتری دارد.
دوم-  تبعید، اگر حصر جواب نداد.
سوم-  دستگیری که خامنه ای استراتژی دستگیری را پیش نخواهد گرفت. یکی دوبار شایعه دستگیری موسوی را مطرح کردند و در روزنامه ها و خبرگزاری های خود نوشتند تا واکنش جامعه را بسنجند و جواب تست چنان بود که عقب کشیدند.
- برای آقای خاتمی آدم می فرستادند تا در تظاهرات عمامه را از سرش بردارند و به او تعرض کنند.
- موسوی و خاتمی و کروبی که در دفتر و خانه شان شنود می شوند و در خیابان ها مورد هجوم لباس شخصی ها قرار می گیرند و هر نوع رفت و آمدی با آن ها تحت کنترل شدید قراردارد و تمام دوستان و حتی برخی از اقوامشان در زندان و زیر بازجویی و شکنجه  و تجاوزقرار دارند.
- عزیز جعفری فرمانده کل سپاه 2 لیستی را به آقای خامنه ای پیشنهاد کرده بود. یک لیست 150 نفره و یک لیست 300 نفره و گفته بود شما اجازه دستگیری 300 نفر را به من بدهید، من این جنبش را سرکوب می کنم. اما خامنه ای ترسیده بود. نگرانی او از واکنش جامعه به دستگیری وسیع و بویژه دستگیری رهبران است. می ترسد ابعاد عکس العمل از کنترل آن ها خارج شود. در نتیجه در بیت رهبری دستگیری قطره ای را تصویب کردند. چند نفر را بگیرند و تحت فشار قرار دهند، یکی دو نفر آن ها را آزاد کنند، بعد از چند روز، چند نفر دیگر را بگیرند. این دستگیری ها و آزاد کردن ها یک بازی روانی با جامعه است تا اجازه ندهند جامعه دچار شوک شود و عکس العمل نهایی از خود نشان دهد.
- رهبران و دست اندرکاران جنبش سبز تحت فشار قرار دارند تا داخل و خارج را مرزبندی کنند. آقای حجازی از دفتر رهبری به طور مشخص از رهبران جنبش خواسته است مرزبندی کنید و صف خود را با نیروهای خارجی جدا کنید.
- روز 26 خرداد موسوی و خامنه ای با یکدیگر ملاقات کردند. موسوی به خامنه ای گفت: "اگر مشکل تو من هستم، انتخابات تقلبی را باطل کن، در مقابل من خودم انصراف می دهم، اما با مردم بازی نکن."
 و خامنه ای در جواب گفته بود: "تو جنس ات با خاتمی فرق می کند برو سراغ زندگی خودت."
 از آن سو برای خاتمی هم پیغام فرستاده بود که " تو جنس ات با بقیه فرق می کند. تو مثل کروبی نیستی، خودت را قاطی نکن.  بیا با هم صحبت کنیم. "
- هاشمی رفسنجانی هنوز سه شنبه ها خامنه ای را ملاقات می کند و همدیگر را ارزیابی می کنند. خامنه ای هر سه شنبه از او می خواهد که "جنبش سبز را رها کن. نظام مال خود توست. من نباشم تو باید این نظام را اداره کنی". دروغی که هاشمی دیگر باور نمی کند.
هاشمی می گوید :خودم خامنه ای را به رهبری رسانده ام و حالا چون رفیق نیمه راه اسب قدرت را سوار شد و رفت.
- هاشمی در آخر عمر رویای امیرکبیری خود را در این جا ارضاء شده می بیند. او دیگر دنبال پول و قدرت نیست. می خواهد نام نیکی از خود در تاریخ باقی بگذارد و برود.  او می گوید این من بودم که پس از مرگ خمینی و قبل از به خاکسپاری او، بی آنکه وصیتی از خمینی وجود داشته باشد، مجلس خبرگان را راضی کردم که به جای شورای رهبری، شخص خامنه ای را به رهبری انتخاب کند. (اخیرا تلویزیون NHK ژاپن در یک مستند این روز تاریخی را افشاء کرده است.) آدم از خودش می پرسد چه کسی این فیلم افشاء کننده را در اختیار جهان گذاشته است؟
- او در نامه ای به خامنه ای نوشته بود "یار خراسانی من". با این مضمون که تو خوبی، دولت احمدی نژاد  بد است. نوشته بود این ها احساس می کنند بین ما تفرقه است...
این نامه  البته یک توافق بود بین هاشمی و خامنه ای که اول هاشمی این نامه را بدهد و در جواب خامنه ای هم یک نامه فدایت شوم برای او بنویسد. هاشمی نامه را نوشت و فرستاد و منتظر نامه خامنه ای شد.  اما در لحظه ای نامه خامنه ای به دستش رسید، که همسر پسرش ( مهدی ) را دستگیر کرده بودند. و فاطمه دخترش سراسیمه در اطاق او را باز کرد و خبر را به او داد. هاشمی نامه خامنه ای را در این حالت خواند و دید جواب آبکی ای به او داده است و از انتشار نامه منصرف شد.
از دفتر رهبری با هاشمی تماس گرفتند که چرا نامه ات را منتشر نمی کنی؟ هاشمی پاسخ داد منصرف شده ام. نامه ام را پس بدهید. نامه اش را پس ندادند. هاشمی زنگ زد که اگر نامه را پس ندهید، خودم می آیم و پس می گیرم. این همان جایی است که شیر حتی در هنگام مرگ هم با خودش به یاد می آورد که روزی برای خود شیری بوده است. خامنه ای با او تماس گرفت و هاشمی گفت: نامه تو نامه ای نبود که قرار بود بنویسی و برخورد سیستم ات برخوردی نبود که قرار بود با من داشته باشید. عروسم را گرفته اند و زده اند، برای چه باید نامه رفاقت بنویسم؟
- بچه های هاشمی هم نقش بسیار بنیادی ای در کنترل هاشمی دارند. آن ها مدام نامه های او را می خوانند تا مبادا در این روزها یک خطای استراتژیک بکند. مدام به او می گویند مگر خون بچه های هاشمی رنگین تر از خون بچه های مردم است.  زن هاشمی حتی در مصاحبه ای که از تلویزیون ها نشان دادند گفت در صورت تقلب مردم به خیابان ها بریزند. حرف های هاشمی گاهی از دهان زن و بچه هایش در می آید.
- عده ای معتقدند هاشمی یک فرصت تاریخی است برای جنبش سبز. می گویند: او کسی بود که زمینه های درونی نظام را برای فرصت اصلاحات آماده کرد، اما ضربه ای که بخشی از اصلاحات به او زد هم او را و هم اصلاحات را ضعیف کرد. آقای خاتمی همچنان ازکاری که تندروها با هاشمی در اصلاحات کردند می نالد. و آن را ضربه کاری به اصلاحات می داند. کسانی که جرات زدن خامنه ای را نداشتند و به جایش هاشمی را زدند.
- درجریان نامزدی برای انتخابات ریاست جمهوری اخیر خامنه ای در پیغامی که توسط حسن خمینی فرستاده بود از آقای خاتمی خواست تا کنار بکشد و آقای خاتمی هم در مقابل خواست که او هم از پشت احمدی نژاد کنار برود و این یک معامله ضمنی بود که اتفاق افتاد. خامنه ای در مشهد اعلام کرد که حمایت او از دولت، حمایت از کاندیداتوری احمدی نژاد نیست. البته بعدها معلوم شد که این یک توافق ظاهری بوده است. و خامنه ای زیر حرفش زد.
- خامنه ای از حلقه روحانیتی که دور خود جمع کرده، حالت قدسی برای خود می سازد. در گرد او دایره ای به نام روحانیت و مداحان هستند .
منابع اقتصادی خامنه ای در مشهد است. آستان قدس یکی از کارتل های بزرگ مشهد، که از قضا باعث نفرت مردم مشهد هم هست. رب گوجه، نان رضوی، کاشی، قطعات خودرو، همه کارخانه های مادر و یا بنیاد 15 خرداد و میلیاردها دلار زمین و امکانات. مجتمع اقتصادی کوثر (5 هولدینگ يا شرکت مادر دارد.) دارائیش 20 میلیارد دلار است. به اسم خامنه ای نیست اما هیچ کس حق جابه جایی یک ملک را بدون مجوز او ندارد.
کمیته امداد با 6 میلیون نفری که تحت پوشش دارد و با 60 میلیارد دلار ثروت تحت نظر خامنه ایست.
- 30 درصد بانک پارسیان
- 30 درصد ایران خودرو
- کل بانک دی
- شرکت سرمایه گذاری تدبیر که خودش از بزرگترین شرکت های سرمایه گذاری است.
- جامعه الزهرا (که یک کارتل اقتصادی است و چندین کارخانه در کشور دارد . فقط در یک مورد یک پروژه 3هزار واحدی خانه سازی دارد که با مشارکت سرمایه گذار قطری می سازد. همه این اموال در اختیار ولی فقیه است و در سربرگش هم نوشته شده.
آقای خامنه ای به مخبر رئیس ستاد اجرایی در حضور گلپایگانی و حجازی گفته است غیر از من کسی حق جابه جایی املاک را ندارد، حتی این آقایان. خامنه ای فهمیده است که برای اعمال قدرت و تداوم مشروعیت احتیاج به پول دارد. این پول ها به او امکان می دهد که به کردستان برود و بنام خودش 200 میلیارد تعهد کند. امام جمعه ها، شورای نگهبان، حوزه علمیه از او حقوق می گیرند. طلبه ها از 100 تا 150 هزار تومان از خامنه ای حقوق می گیرند. در حالی که مثلا طلبه های صانعی 15 تا 20 هزار تومان از صانعی حقوق می گیرند. خامنه ای همه طلبه ها را بیمه کرده و دارد برای تمام طلبه ها خانه می سازد. شهرک های اطراف قم با پول هائی که خامنه ای در اختیار دارد بالا می رود. او همیشه می گوید سرمایه مال من نیست بلکه در اختیار من است.
فرماندهان نظامی نیز مشروعیتشان را از ولی فقیه می گیرند. این ها 20 درصدشان ناراضی اند اما جرات حرف زدن ندارند.
بدنه نظامی80 درصدشان کارمندند.این ها با هر نیرویی کار می کنند. فردا اگر جنبش سبز به قدرت برسد، با جنبش سبز کار می کنند.
این 20 در صد فرماندهان از حفاظت اطلاعات که شد سازمان اطلاعات سپاه می ترسند. سپاه حدود 150هزار نیروی رسمی دارد و 350 هزار نفر به نوعی از بسیج حقوق می گیرند.
برخی از افراد عالیرتبه سپاه از ایثارگرانی هستند که روزگاری جان بر کف به دفاع از ایران در مقابل عراق برخاستند و امروزه از اینکه عامل نظامی رژیمی هستند که همه موازین اخلاقی را زیر پا می گذارد به ستوه آمده اند و احساس عذاب وجدان دارند. از همه بالاتر خانواده های آن ها هستند. بسیاری از زنان و بچه های این ها سبزند و مورد بازخواست خانواده های خود قرار دارند. حتی درون بچه های خود خامنه ای اختلاف نظر وجود دارد و فاصله قلبی آن ها با استبداد یک اندازه نیست.
در وزارت اطلاعات، حالا کار به جایی رسیده که در معرفی وزیر اطلاعات جدید در جلسه معارفه، هیچ کس به احترام احمدی نژاد از جایش برنمی خیزد.


رسیدگی به کارهای "ایرانسل" و جابجائی پول دربانک ها سفرهای پنهانی مجتبی خامنه ای به افریقای جنوبی و کشور غنا

 این خبر برای انتشار دراختیار پیک نت قرار گرفته است، که البته بخش هائی از آن را بنا بر ملاحظات امنیتی حذف کرده ایم.
«... مجتبی خامنه ای شرکت ایرانسل را دراختیار دارد. مرکز استقرار این شرکت در خارج از کشور، در افریقای جنوبی است و شخص مجتبی خامنه ای در لباس روحانی اما با نام و پاسپورت دیگری تاکنون بارها از طریق فرودگاه امام از تهران به کشورهای افریقائی سفر کرده اما مقصد اصلی سفر او افریقای جنوبی بوده است.
او و نفرات همراهش علاوه بر افریقای جنوبی به سه کشور افریقائی دیگر نیز سفر می کنند که یکی از آنها کشور غناست. این تنوع سفر به کشورهای افریقای جنوبی از جمله برای جابجائی پول دربانک های این کشورهاست.
یکی از افرادی که معمولا در هیات های مورد بحث به افریقای جنوبی سفر می کند "حسن صحت" است که ظاهرا مجری برنامه های مهم شب های شنبه شبکه اول سیمای جمهوری اسلامی است، اما در واقع چشم و گوش مجتبی خامنه ای در سیماست. او از افراد مهم بیت رهبری است و به همین دلیل همراه هیات هائی که مجتبی خامنه ای به افریقای جنوبی اعزام می کند و یا حتی وقتی خود وی در این هیات ها راهی افریقای جنوبی می شود سفر می کند.


هدف رهبر از تغییر اصل 44 همین بود! "اختصاصی سازی نظامی" به جای خصوصی سازی- یدالله اسلامی

  به جای خصوصی سازی اختصاصی سازی رقم    خورده است و بنگاه های سرمایه ای دولتی از بخش قابل نظارت و کنترل توسط    مجلس به بخش های نظامی غیر قابل نظارت انتقال پیدا کرده اند . یعنی رقابت    مورد انتظار در تدوین سیاست ها جای خود را  به قدرت در به دست گیری امکانات    و نهاده ها ی دولتی سپرده است . سرمایه گذاری ها در بخش گاز و نفت و خطوط    انتقال نفت وگاز و در تازه ترین نو ع  واگذاری سهام شرکت مخابرات به سپاه    پاسداران در رقابتی بدون رقیب از پیامدهای سیاست های تدوین شده است.
شاید برخی از دست اندرکاران  طرح تنظیم سیاست های اجرایی اصل 44 قانون اساسی  امروز به خود آمده باشند که پیامد تدوین طرحی که یکی از مهمترین اصول قانون اساسی را با تفسیری وتغییری دگرگونه کرد با آنچه که آنها گمان می بردند تا چه میزان انحراف از مسیر پیدا کرده است . سیاست های اجرایی اصل 44 در اصل با قانون اساسی مغایرت آشکار دارد و روشن است که اجرای قانون نباید  با خود قانون در تضاد باشد. سیاست های اجرایی با اصل قانون همخوانی ندارد  .این امر با بی توجهی بسیار روبه رو شد .البته در مناظره های انتخاباتی آقای رضائی ومهندس موسوی آقای رضایی از مخالفت آقای موسوی با این سیاست ها درزمان تدوین پرده برداشت و نشان داده شد که آقای موسوی براین باور بوده اند که این نیاز به اصلاح قانون اساسی دارد و با طرح سیاست ها ی اجرایی نمی توان آن را قانونی برشمرد.
البته این نکته های ظریف و آشکار هم توجه چندانی را بر نیانگیخت. برخی اقتصاد دانان که به اصول اقتصاد آزاد پای بندی بیشتری داشتند گمان می بردند که این تصمیم گیری و سیاست گزاری گره ای از کار اقتصاد کشور باز کند و روند سرمایه گذاری و توسعه را رونق بخشد و آبی به آسیاب اقتصاد کشور ریخته شود . همین نگرش سبب شده بود که تدوین سیاست های اجرایی اصل 44 قانون اساسی را گره گشایی مهمی ارزیابی کرده و در باره آن به اظهار نظر پرداخته و قلمفرسایی شود . نقدهای جدی هم راهی به فضای رسانه ای پیدا نکرد . اما امروز با نگاهی گذشته نگر می توان پیامدهای سیاست های تدوین شده را به خوبی به ارزیابی نشست . داده ها و یافته های امروزین که پیامدهای اجرایی سیاست های اصل 44 قانون اساسی را در برابر ما قرار می دهد از این نکته پرده برمی دارد که به جای خصوصی سازی اختصاصی سازی رقم خورده است و بنگاه های سرمایه ای دولتی از بخش قابل نظارت و کنترل توسط مجلس به بخش های نظامی غیر قابل نظارت انتقال پیدا کرده اند . یعنی رقابت مورد انتظار در تدوین سیاست ها جای خود را  به قدرت در به دست گیری امکانات و نهاده ها ی دولتی سپرده شده است . سرمایه گذاری ها در بخش گاز و نفت و خطوط انتقال نفت وگاز و در تازه ترین نو ع  واگذاری سهام شرکت مخابرات به سپاه پاسداران در رقابتی بدون رقیب از پیامدهای سیاست های تدوین شده است . شاید برخی با استناد به قانون اساسی که بهره گیری از قابلیت ها و توان مهندسی نیروهای نظامی برای توسعه کشور  در زمان صلح را در خود گنجانیده است  مبنایی برای دخالت نیروهای نظامی در فعالیت های اقتصادی بدانند . ولی نباید فراموش کرد که نگاه تدوین کنندگان قانون اساسی که بنگاه های بزرگ اقتصادی را در انحصار دولت قرار داده اند در به کار گیری بخش های مهندسی نیروهای نظامی فعالیت آنها در سازندگی کشور در زمان صلح بوده است . آنها براین باور بوده اند که بایست از امکانات گسترده نیروهای نظامی در ساختن کشور بهره برداری کرد و این فعالیت ها نیز با برنامه ریزی و زیرنظر دولت انجام  شود که این امر می توانست  به رشد اقتصادی و توسعه کشور منجر شود . ولی آنچه امروز اتفاق می افتد روند توسعه اقتصادی در کشور را با تنگناهای روز افزون رو به رو می کند . یعنی نه تنها رقابت را بی معنا می کند بلکه نظارت مجلس را هم از بنگاه های بزرگ  اقتصادی کشور سلب می کند . درکنار آسیب های اقتصادی ونگرانی رو به رشد که سرمایه گذاری در کشور را با رکود و فرار سرمایه را رونق می دهد نباید از پیامدهای روانی موضوع نیز غفلت کرد . آسیب دیدن منزلت و جایگاه سپاه و نهادهای برآمده از انقلاب در اثر این جابه جایی های گسترده مالی واقتصادی نیز باید جایی در تحلیل ها داشته باشد . رسالت سپاه پاسداران نیز به دست آوردن بنگاه های سود آور اقتصادی نبوده است که وظیفه ای مهم تر برعهده دارد که این هم از نکته هایی است که آگاهانه ویا نا آگاهانه از موضوع بررسی خارج می شود . این تنها اشارتی بود که بررسی کامل وگسترده ای را می طلبد.(عنوان انتخاب پیک نت است)


Sunday, October 25, 2009

دولت خود را آماده تحریم بنزین می کند! وحشت اتومبیل داران از گازوئیل رقیق شده بجای بنزین

روزگذشته برای ساعاتی، خبر تولید بنزین داخلی روی سایت وابسته به کودتا، یعنی خبرگزاری فارس قرار گرفت و سپس حذف شد. این خبر با عنوان اجرای طرح ضربتی بنزین از ساعت 12 شب امشب (شب گذشته) منتشر شده بود و گفته می شود با انتشار آن نه تنها یقین حاصل شد که پاسخ ایران به طرح آژانس اتمی منفی است، بلکه از هم اکنون دولت خود را آماده تحریم فروش بنزین به ایران می کند.
 بدنبال انتشار این خبر، نگرانی در بازار تهران شدت گرفت و افزایش قیمت ها در بخش های عمده فروشی آغاز شد. این در حالی است که در هفته گذشته و بدنبال اعلام خبر لغو یارانه ها، که امام جمعه پرت و پلا گوی موقت تهران "صدیقی" نیز در نماز این هفته خود چند بار بر اجرای آن تاکید کرد، افزایش قیمت ها بصورت ساعت به ساعت آغاز شد. امام جمعه تهران که یارانه را با رایانه اشتباه کرده بود، نزدیک به 8 بار درنماز جمعه خود خواهان اجرای مصوبه مجلس در باره "رایانه" شد!
 در محافل مطبوعاتی تهران گفته می شود طرح دولت برای باصطلاح تولید بنزین داخلی، رقیق کردن گازوئیل و فروش آن به جای بنزین است که بسیاری از مردم از آن اطلاع یافته و نگرانی نسبت به خراب شدن موتور اتومبیل ها را باعث شده است. در عین حال که چنین سوختی هوای آلوده و غیر قابل تحمل تهران را غیر قابل تحمل تر خواهد کرد.
 خبرگزاری کودتا "فارس" در خبر روز گذشته خود مدعی شده بود:
 طرح 48 ساعته بنزین طرحی است كه از سوی وزیر نفت تببین و در دستور كار قرار گرفته است. این طرح با تغییر فرآیند در تولید بعضی از واحد‌های مجتمع‌های پتروشیمی كشور محقق می‌شود. بر پایه این گزارش، طرح خودكفایی 48 ساعته از واردات بنزین شامل یك بسته جامع متشكل از تولید مكمل‌های جدید با قابلیت افزایش درجه آرام سوزی بنزین، تولید بنزین از نفتای سبك و محصولات آروماتیكی دو مجتمع پتروشیمی در عسلویه و بندرماهشهر و شناسایی فرمول جدید برای تبدیل " نفتا " و " لایت‌اند " به بنزین با اكتان بالاست


پيك نت: اهداء کنندگان نوبل به اوباما یادشان رفته که "شب دراز" است

آقای اوباما سومین رئیس جمهور امریکاست که موفق به دریافت جایزه صلح نوبل شد. جایزه ای که بدون شک برای خود اوباما هم  عجیب به نظر رسیده است. پیش بینی می شود درآینده ای نزدیک این انتخاب اعتراض آشکار محافل روشنفکری و کارشناسی جهان را، بویژه در عرصه سیاست در پی داشته باشد. اینکه او در اندک مدت زمامداری همواره سخن از صلح و رفاه عمومی جهان گفته است شکی نیست، ولی دست آورد و نتایج اعمال و رفتار منتخبین این جایزه مهم همواره برای جهانیان در عمل آشکار بوده است. همین است که اهداء این جایزه در ادوار گذشته تا این حد ابراز شگفتی رسانه ها و یا کارشناسان را بر نیانگیخته بود. اهدای این جایزه از سوی کمیته کارشناسی نوبل به اوباما بیشترشبیه به نوعی سناریوی از پیش تعیین شده می ماند تا یک انتخاب منصفانه. کمیته نوبل در بیانیه‌ خود اعلام داشته: اوباما «توجه جهانی را به خود جلب کرده است». آیا این یافته می تواند دلیل انتخاب وی به این مقام باشد؟

اما، جدا از این استدلال کمیته نوبل و بحث های کارشناسی و روشنفکری، دلیل دیگری را هم برای اهدای این جایزه به اوباما می توان حدس زد. این که کمیته صلح نوبل از بیم شروع یک جنگ خانمان برانداز، که امریکا آغاز کننده و یا تحریک کننده آن خواهد بود، شتابزده جایزه ای به اوباما داده است تا بلکه او را نمک گیر کرده و در رودربایستی قرار دهد. فرمان آغاز تولید سلاح های 14 تنی برای نفوذ در زیر زمین ها - نابودی تاسیسات اتمی ایران- خود باندازه کافی می تواند خواب کمیته صلح نوبل را آشفته کرده باشد. بدین ترتیب، جایزه امسال صلح نوبل را هنوز جنگی شروع نشده که صلحی در پی آن باشد، به اوباما اهدا کرده اند، تا بلکه امریکا جنگی را شروع نکند که بعدا به صلحی نیاز باشد.

آیا این تدبیر تبلیغاتی و این پیشگیری صلح جویانه، برای جلوگیری از جنگی خانمان برانداز کافی است؟ پیش از آنکه سقوط ارزش جهانی دلار پاسخ ما را بدهد، این داستان بسیار آشنای ایرانی که به ضرب المثل می ماند پاسخ را میدهد:

بچه، سرشب از خواب پرید و مادرش را هم از خواب بیدار کرد و مژده داد: "نه نه، دیدی امشب جامو خیس نکردم!"

مادرش دنده به دنده شد و خونسرد پاسخ داد: "بخواب ننه جون، شب دراز است!"



سیزده آبان مردم "سگ استبداد" را دنبال کنند

سیزده آبان مردم "سگ استبداد" را دنبال کنند

راهپیمائی 13 آبان تبدیل به کابوس حکومت و امید جنبش ضد کودتا برای حضوری دوباره در خیابان ها شده است. در روزهای اخیر اطلاعیه های مختلفی پیرامون این روز و نحوه تظاهرات مردم در ایران و بویژه در تهران پخش شده است.  از جمله اطلاعیه ای که روز گذشته وسیعا در تهران پخش شد و در آن از قول آیت الله صانعی در دیدار با نمایندگان دانشجویان قید شده است:

" استبداد مثل سگ می ماند. اگر فرار کنی دنبالت می کنه و اگر دنبالش کنی فرار می کنه. سیزده آبان روزیست که باید مستبد را دنبال کنیم!"

هنوز رسما در سایت آیت الله صانعی دراین باره مطلبی منتشر نشده، اما جمله ای که از وی نقل شده وسیعا درحال پخش در جامعه است.



آشتی ملی یعنی عقب نشینی در برابر مردم! فرزانه فرزاد

  بعد از اجلاس خبرگان و سخنان هاشمی در مورد اینکه جمعی از دلسوزان نظام در حال آماده کردن طرحی برای برون رفت از بحران کنونی هستند حدس و گمان های بسیاری در مورد جزئیات طرح مطرح شد اما هیچگاه رسما جزئیات آن علنی نگردید .
هرچند صرف اعلام تلاش بزرگان جناح راست برای آماده کردن طرحی برای خروج از بحران و ارائه آن به رهبر برای کسب موافقت وی موفقیتی دیگر را برای جنبش سبز رقم زد و  به  همه نشان داد  که برخلاف گزافه گویی های رهبر و فرماندهان سپاه  نه تنها بحران انتخابات به پایان نرسیده بلکه روزبه روز ابعاد گسترده تری پیدا کرده تا آنجا که افرادی نظیر عسکراولادی را بر آن داشته تا به دنبال ارائه طرحی برای خروج از بحران کنونی باشند.
اما در این میان اکبر هاشمی نفشی بسیار ظریف را ایفا کرد و در حالی که با سخنان خود در مجلس خبرگان و افشای تلاش های سران جناح راست  بار دیگر بر وجود بحران در کشور صحه گذاشت، اما در عین حال با مرزبندی که میان خود و طراحان طرح ترسیم کرد امکان هرگونه سوء استفاده از وی  برای جا انداختن طرحی که منافع جنبش در آن دیده نشده باشد را بر طراحان آن بست و  در عین حال منتظر ماند تا نتیجه کار را ببیند.
اما از سوی دیگر با ایستادگی موسوی بر سر حقوق جنبش سبز طی ماههای اخیر و مصاحبه اخیر میر حسین موسوی  و تاکید وی بر اینکه پیش فرض هرگونه وحدت و آشتی ملی به رسمیت شناخته شدن حقوق اکثریت میباشد، پیشاپیش مشخص بود که حتی کف مطالبات جنبش نیز فاصله بسیار زیادی با سقف امتیازاتی دارد که رهبر و فرماندهان سپاه  برای نجات خود از مهلکه کنونی توان پرداخت آن را دارند. همین جاست که مصاحبه روز گذشته مرعشی که میتوان او را سحنگوی هاشمی نامید اهمیت دو چندان پیدا میکند. آنجا که وی میخ آخر را بر تابوت طرح وحدت با رهبر و احمدی نژاد کوبید و گفت: "اینکه طرح مذکور چه اصولی داشته و بر چه پایه ای تدوین شده است برای ما روشن نیست، اما طبیعتا چنانچه میخواهد مورد توجه و تائید جنبش سبز و جناح اصلاحات باشد باید حتما حقوق ملت در آن رعایت شده باشد و نتیجه طرح مذکور باید در واقع اجرای قانون اساسی در ابعاد مختلف از جمله حقوق و آزادیهای مردم ،برگزاری انتخابات سالم ، رسیدگی به تخلفات رییس جمهور و مقامات کشور و امکان رسیدگی به صلاحیت رییس جمهور در قوای مقننه و قضائیه باشد."
مرعشی ادامه داد : "فکر نمیکنم با سپردن اداره امور کشور به افراد ناسالم و اصرار بر استمرار حاکمیت افراد نالایق آشتی ملی اتفاق بیفتد."


قرارداد اخیر اتمی درگرداب اختلافات حکومتی

 طی چند روز گذشته، تند ترین بحث ها، حتی توام با تهدید یکدیگر، بر سر نتیجه مذاکرات اتمی وین در پشت صحنه حاکمیت جریان داشته است. شماری از فرماندهان سپاه که در حاکمیت سیاسی کشور حضور دارند با توافقی که میان دبیرشورای عالی امنیت ملی و هیات آژانس انرژی اتمی بدست آمده موافق نیستند و از طرح اعلام برائت از این توافق دفاع می کنند و عده کمتری هنوز از این توافق دفاع می کنند. دلیل تاخیر در پاسخ به طرح انتقال 70 درصد اورانیم 5ر3 درصدی ایران به روسیه و از طریق روسیه به فرانسه برای غنی سازی تا 20 درجه و بارگرداندن آن به ایران همین بحث است. بحثی که باحتمال بسیار زیاد با برتری گروه مخالف تمام خواهد شد. یعنی ایران زیر توافق اخیر هیات نمایندگی ایران در وین خواهد زد. این اعلام برائت از قراردادی که از طرف ایران "جلیلی" دبیرشورای عالی امنیت ملی جمهوری اسلامی آن را قبول کرده، احتمالا با برکناری جلیلی از سمت سرپرست تیم مذاکره کننده اتمی و حتی برکناری از دبیری شورای عالی امنیت ملی همراه خواهد شد. بخشی از بحث های تند توام با برخوردهای تند لفظی در روزهای اخیر متوجه جلیلی بوده است. مخالفان توافق اخیر، او را ساده لوحی اعلام کرده اند که نتوانست در مذاکرات وین پیروز شود.
سرنوشت جلیلی هر چه باشد، پاسخ ایران به طرح انتقال اورانیوم ایران به خارج از کشور برای غنی سازی منفی خواهد بود و به همین دلیل از هم اکنون پیش بینی تحریم های قطعی که شامل تحریم فروش بنزین به ایران می شود آغاز شده است. همین تصمیم خود گویای پاسخ منفی ایران به آژانس خواهد بود.
در 48 ساعت گذشته مطالبی از قول هاشمی رفسنجانی درانتقاد شدید از نتیجه مذاکرات وین و همچنین از قول علی لاریجانی رئیس مجلس در همین مورد بر سر زبان هاست. این هر دو، در نقش منتقد احمدی نژاد و تیم مذاکره کننده اتمی جمهوری اسلامی به سرپرستی جلیلی و رئیس انرژی اتمی ایران "سلطانیه" وارد میدان شده اند. حتی گفته می شود رفسنجانی برای رهبر پیام فرستاده که 70 میلیارد دلار پولی که خرج غنی سازی شده در توافق اخیر برباد رفته و سه قطعنامه شورای امنیت علیه ایران هم روی دست نظام مانده است و اینها همه حاصل سیاست اتمی است که شما شخصا هدایت آن را برعهده داشته اید!


Saturday, October 24, 2009

میرحسین موسوی: خطر بزرگ ایجاد وضعیت انفجاری است

پارلمان نیوز خبر داد که میرحسین موسوی با کارکنان روزنامه "کلمه سبز" دیدار کرده و در جمع کارکنان آن، پیرامون صرفنظر کردن از انتشار این روزنامه گفت:

پس از بحث هزینه و فایده سیاسی انتشار این روزنامه دوستان در یک تصمیم جمعی به این نتیجه رسیدند که از انتشار روزنامه صرف نظر کنند.

در غیاب خلاء رسانه‌هایی که پیگیر منافع ملی هستند ،رسانه‌هایی مانند صدای آمریکا و بی بی سی به مرجع خبری تبدیل می‌شوند و طبیعی است که این رسانه‌ها در نهایت در پی منافع کشورشان هستند.

در مسیر انتخابات و بعد از آن شیوه‌های ابتکاری برای اطلاع رسانی کشف شد و اگر یک دست بسته شد در عوض صدها دست باز شد. قطعا در شبکه عظیم مردمی راه‌های فراوانی را بازخواهیم یافت.

البته تعطیلی “کلمه سبز” را باید اتفاقی موقتی فرض کرد، چرا که ضرورت‌ها ایجاب می‌کند که سرانجام همه صداها اجازه شنیده شدن پیدا کنند. خطر بزرگ زمانی اتفاق می‌افتد که مجرای اطلاع رسانی را محدود کنیم و با پایین آوردن قدرت جذب نظام، به ایجاد وضعیت انفجاری کمک کنیم.

در دنیای کنونی نمی‌توان دور جامعه دیوار کشید. اگر فضا باز نشود از دنیا عقب می‌مانیم و مشکلات وسیعی پیدا می‌کنیم. اگر در گذشته می‌شد بدون پیوند با فضای داخلی و خارجی کشور را برای سال‌ها اداره کرد، اما اکنون با گسترش تکنولوژی و ارتباطات چنین کاری غیر ممکن است.

از دوره مشروطیت تاکنون یک نوع جدایی میان مردم و روشنفکران داشتیم. روشنفکران به مسایلی می‌اندیشدند که با نیازها و خواسته‌های عامه مردم تفاوت‌های اساسی داشت، اما وقایع اخیر نشان می‌دهد که این فاصله در حال برطرف شدن است.

برخی شعارهای خیابانی افراطی و ناشی از عصبانیت است. به نفع همه ماست که شعارهایی متناسب با ظرفیت کشور طرح کنیم و از طرح شعارهای تند و غیرمنطبق با وضعیت کشور بپرهیزیم.



موجودیها

مرا بشناس

من ایرانی هستم و برای اعتلای نام ایران هر کار پسندیده ای را که به حقوق مدنی و انسانی دیگران خدشه وارد نکند انجام می دهم و این وبلاگ تا زمان سقوط دیکتاتوری در ایران با منبع قرار دادن سایت های روشنفکران ایرانی در زمینه اطلاع رسانی به هم میهنان حق طلب فعالیت خواهد کرد.