بیمی ندارم كه در وانفساى این دوران پرتوطئه به هر تهمتى منتسب شوم. ترسى ندارم كه به جرم مشوش كردن اذهان عمومی، متهمم كنید ولى نمیتوانید منكر شوید كه من یك مادرم، نه فقط مادر تندیس و بارانم,، مادر همه جوانانى كه از سالهاى دور از دریچه فیلمهایم، مادران خود را در قالب شخصیتهاى، طوبا، گیلانه و فروغ، نرگس، سیما و... دیدهاند. مادر همه آنانى كه در همه این سالها مرا به حریم خلوتشان پذیرفتند و از رنجها و فریادهاى فروخوردهشان گفتند و گفتند تا بتوانم جانمایه دردهایشان را در فیلمهایم تصویر كنم. به حرمت یك عمر اعتماد همه مخاطبانم، این حق را بر خود قائلم كه به دادخواهى مادرانى كه در این شرایط بحران زده، بیپناه و دست از همه جا كوتاه یا درسوگ جوانان از دست رفتهشان خاك بر سر گرفتهاند یا حیران و وحشتزده به دنبال پیدا كردن ردى از جگر گوشههایشان در شهر سرگردانند، این نامه سرگشاده را بنویسم كه هیچ قانونی، هیچ مصلحتی، هیچ سیاستى نمیتواند توجیه این درد بر مادران این سرزمین باشد. در شرایطى كه هیچ رسانهاى براى خبررسانى واقعیتها و هیچ مسوولى پاسخگوى دلهرههاى كشنده خانوادهها نیست، چگونه میتوان از خبر یا توهم مرگ و رنج دختران و پسران دستگیر شده بر خودنلرزید. دوربینم را چند روزى امان دهید تا گزارشى بیپرده پیش رویتان بگذارم، شاید به واقع نمیدانید كه زیر پوست شهر چه میگذرد؟

No comments:
Post a Comment